همزن

فرهنگ معین

( ~. ز ) (اِمر. ) وسیله ای برای مخلوط کردن، به ویژه مخلوط و همگن کردن مواد غذایی مایع.

فرهنگستان زبان و ادب

{agitator} [شیمی] افزاره ای برای مخلوط کردن مواد در مایعات
{mixer} [عمومی] وسیله ای برای هم زدن و مخلوط کردن مواد غذایی

جمله سازی با همزن

سپاه برگ و گل و رنگ رنگ گوناگون ز باد مشگین بر همزنان علم بعلم
بر همزن‌ کیفیت یکتایی ما نیست این سجده که بر پیکر مابست دوتایی
تا زلف به روی تو پریشان شده است بر همزن جمعیّت ایمان شده است
نازم آن حسن که در جلوه ز شهرت باشد خاطرآشوب گل و قاعده برهمزن شمع
مه پیش رویش منفعل سرو از قد او پابگل برهمزن صد ملک دل زان چشم شهلا آمده
بر همزن و جمع‌آور در حلقه سیه مویش مه سیر و شبیخون برد و طره بناگوشش