نیمرخ

لغت نامه دهخدا

نیم رخ. [ رُ ] ( ص مرکب، اِ مرکب ) تصویر یک چشمی، چرا که آن نصف چهره را دارد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). کنایه از نیم رخساره باشد که مصوران تصویر یک چشمی به نگار درمی آرند. ( فرهنگ خطی ).تصویر یا عکس که از پهلو نقاشی یا عکاسی شده باشد وفقط نیمی از صورت شخص را نشان دهد، مقابل تمام رخ. عکسی که یکی از دو طرف روی را بنماید. || نصف صورت. کنار صورت. ( ناظم الاطباء ). || منظره هر چیز از یکی از جانبین. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(رُ )(اِمر. ) ۱ - نصف چهره. مق تمام رخ. ۲ - منظرة هرچیز از جانبین.

فرهنگ عمید

۱. نیمۀ صورت.
۲. (صفت ) ویژگی عکس یا تصویری که نصف صورت را نشان بدهد.

فرهنگ فارسی

نیمه صورت، عکس یاتصویری که نصف آن مشخص باشد

فرهنگستان زبان و ادب

{profile} [روان شناسی] طرحی کلی از ویژگی های شخصیتی فرد

ویکی واژه

profilo

جمله سازی با نیمرخ

آلپ دوئز کلیسایی مدرن دارد که نمای آن نیمرخ مریم باکره را یادآوری می‌کند. ارگ بادی کلیسا در جهان منحصر به فرد است. طرح آن به شکل دستی است که به سوی آسمان بلند شده‌است. هر سال کنسرت‌هایی در کنار این ساز برگزار می‌شود.
شاخهٔ بالایی آرامگاه، تصویر اورنگی را نشان می‌دهد که پایه‌های آن به شکل پنجه‌های شیر ساخته شده و ۲۸ نفر در دو ردیف چهارده‌تایی، اریکهٔ شاهنشاهی را بر روی دست گرفته و دو نفر هم سر و ته آن را در دست دارند. لبه‌های تخت به نقوش گلبرگ‌های عمودی و موازی، مزین است. دو رده از ارونگ‌بران تخت شاهی را بر سر دست‌ها گرفته‌اند و همهٔ آن‌ها مسلح‌اند و با دقتی که می‌توان گفت علمی است، از یکدیگر متمایز گشته‌اند. سر همهٔ آن‌ها نیمرخ است ولی بازو تا کمرشان از روبه‌رو و پاهایشان دوباره از نیمرخ نمایان شده‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اگزجره
اگزجره
خویش
خویش
کصکش بیناموس
کصکش بیناموس
فال امروز
فال امروز