لغت نامه دهخدا
نگفتن. [ ن َ گ ُ ت َ ] ( مص منفی ) مقابل گفتن:
سخن گرچه با وی زهازه بود
نگفتن هم از گفتنش به بود.نظامی.
نگفتن. [ ن َ گ ُ ت َ ] ( مص منفی ) مقابل گفتن:
سخن گرچه با وی زهازه بود
نگفتن هم از گفتنش به بود.نظامی.
مقابل گفتن
💡 ز آن نگفتند چارمین یعنی نیست چیزی که چارم آن است
💡 نگفتن و نشنودن زبان و گوش من است هزار نغمه گره در لب خاموش من است
💡 شریعت با قیامت هر دو جفتند سخن چون من درین معنی نگفتند
💡 با هیچکس حدیث نگفتن نگفتهام درگوش خویش گفتهام و من نگفتهام
💡 بدانستند چندی و بگفتند دَرِ این راز خود با کس نگفتند
💡 سخن چه سود ندارد نگفتنش اولی است که بهتر است ز بیداری عبث خفتن