نو

کلمه نو به معنای واژه‌ای است که به تازگی وارد زبان یا فرهنگ شده و ممکن است به دلیل پیشرفت‌های علمی، فناوری یا تغییرات اجتماعی به وجود آمده باشد. این کلمات به طور معمول به نیازهای جدید جامعه پاسخ می‌دهند و می‌توانند به تنوع زبانی و فرهنگی افزوده شوند. در هر زبان، کلمات نو به عنوان نشانه‌ای از تحول و تکامل آن زبان به شمار می‌روند. عمولاً از طریق فرآیندهایی مانند قرض‌گیری از زبان‌های دیگر، اختراع واژه‌های جدید، یا ایجاد ترکیب‌های جدید به زبان‌ها اضافه می‌شوند. این فرآیندها می‌توانند به صورت غیررسمی و از طریق محاورات روزمره یا به صورت رسمی و از طریق رسانه‌ها و ادبیات رخ دهند. همچنین، فرهنگ و تغییرات اجتماعی نیز نقش مهمی در ایجاد و پذیرش این کلمات دارند.

لغت نامه دهخدا

نو. [ ن َ / نُو ] ( ص ) نقیض کهنه. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ). تازه. ( ناظم الاطباء ). جدید. ( دهار ). حادث. حدیث. ( السامی )

فرهنگ معین

(ص. ) [ په. ] (ص. ) تازه، جدید.
(نَ یا نُ ) (اِمص. ) ۱ - ناله. ۲ - جنبش، حرکت. ۳ - لرزه، لرزش.

فرهنگ عمید

تازه، هر چیز تازه.

فرهنگ فارسی

تازه، هرچیزنووتازه، نقیض کهنه
( اسم ) ۱- ناله.۲- جنبش حرکت. ۳- لرزه لرزش.
ده کوچکی است از دهستان القورات بخش حوم. شهرستان بیرجند.

جملاتی از کلمه نو

چنین شاخ در گنج خسرو بدی برین گونه هر سال صد نوبدی
لشکر اندوه، ناگه بست صف باد نومیدی وزید از هر طرف
نویسانیده ماه از حسن جاوید ز نیلوفر خط انکار خورشید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم