نفیر

این کلمه در زبان فارسی معانی مختلفی دارد که هر یک در زمینه‌های خاصی به کار می‌روند:

ناله و زاری یا فریاد

نفیر به ناله و زاری یا فریادی اشاره دارد که از شدت احساسات، درد یا رنج ناشی می‌شود. این معنا به ابراز عواطف انسانی و به ویژه در مواقع سخت و دشوار مرتبط است و می‌تواند نشان‌دهنده غم و اندوه باشد.

بوق یا شیپور

در این معنا، نفیر به بوق یا شیپوری اطلاق می‌شود که از شاخ حیوانات ساخته می‌شود. این نوع بوق‌ها در گذشته برای اعلام خبر یا جلب توجه استفاده می‌شدند و به نوعی نشان‌دهنده ارتباط و هماهنگی در میان افراد بودند.

گروه مردم

نفیر همچنین به معنی گروهی از مردم است که تعداد آنها معمولاً بین سه تا ده نفر می‌باشد. این واژه می‌تواند به جمعیتی اشاره کند که برای انجام یک کار خاص یا هدف مشترک گرد هم آمده‌اند.

آواز از دستگاه همایون

در موسیقی، نفیر به آواز خاصی از دستگاه همایون اشاره دارد. این نوع آواز با ویژگی‌های خاص خود، احساساتی عمیق و روحانی را منتقل می‌کند و در فرهنگ موسیقی ایرانی جایگاه ویژه‌ای دارد.

لغت نامه دهخدا

نفیر. [ ن َ ] ( ع اِ ) گروه مردم از سه تا ده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گروه مردم. ( مهذب الاسماء ). نفر. کمتر از ده تن ازمردان. ( از اقرب الموارد ). || گروهی که برای کاری برخیزند. ( ترجمان علامه جرجانی ص 100 ). قومی که به کاری پیش روند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || گروهی گریزندگان. ( یادداشت مؤلف ). قومی که با کسی گریزند یا از هم گریزند در جنگ. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || همتای کسی در منافرة: ما هو بنفیر فلان؛ ای بکفئه فی المنافرة. ( اقرب الموارد ). || نفیرعام؛ قیام عامه مردم برای جنگیدن با دشمن. ( از اقرب الموارد ). || یوم النفیر؛ یوم النفر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به نفر شود. || ( مص ) سخت رفتن قوم برای کار و همه یکبار پیش آمدن در آن. ( منتهی الارب ). رجوع به نفار و نفور شود.
نفیر. [ ن َ ] ( اِ ) کرنای کوچک. ( انجمن آرا ). برادر کوچک کرنا را گویند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). کرنا. ( غیاث اللغات ). مجازاً قسمی از کرنا که بیشتر قلندران دارند و به آن شاخ نفیر و بوق نفیر هم گویند. ( فرهنگ نظام ). نای روئین گاودم. ( اوبهی )

فرهنگ معین

(نَ ) (اِ. ) ۱ - بوق، شیپور. ۲ - بانگ بلند، ناله و زاری.

فرهنگ عمید

۱. ناله و زاری و فریاد.
۲. (موسیقی ) گوشه ای در دستگاه های همایون و راست پنجگاه.
۳. (موسیقی ) [قدیمی] بوق یا شیپوری که از شاخ حیوانات ساخته می شد.
۴. [قدیمی، مجاز] هجوم، حمله.
* نفیر عام: [قدیمی، مجاز] قیام همۀ مردم برای جنگ با دشمن.
فرارکننده، گریزنده، رمنده.

فرهنگ فارسی

بوق، شیپور، ناله وزاری وفریاد، نپورنیزگویند
(اسم ) ۱- فریاد آواز بلند: ناگاه جمعی داد خواهان فریاد و نفیر بکره اثیر رساندند. ۲ - آواز ( پرنده آلت موسیقی: هر روز کلنگ با نفیر دگر است مسکین ورشان بابم وزیر دگر است. ( منوچهری.د.چا. ۱۸۳:۲ ) کز نیستان تا مرا ببریده اند از نفیرم مرد و زن نالیده اند. ( مثنوی.نیک. ۳ ) ۳:۱ - قسمی کرنای کوچک که بیشتر قلندران با خود دارند شاخ نفیر بوق نفیر. ۴ - شیپور. ۵- آواز یست از دستگاه همایون. یا نفیر فرنگ. ۱ - یکی از گوشه های راست پنجگانه. ۲- گوشه ایست از دستگاه همایون.
گروه مردم از سه تا ده. گروه مردم. نفر. کمتر از ده تن از مردان. یا گروهی که برای کاری بر خیزند. قومی که به کاری پیش روند.

دانشنامه آزاد فارسی

نَفیر
از گروه سازهای بادی بدون زبانه و از قدیمی ترین و ابتدایی ترین سازها. انواع این ساز از گذشته های دور و در شکل ها و اندازه های گوناگون رایج بوده است. نفیر را از مواد گوناگونی می ساختند که متداول ترین آن ها شاخ حیواناتی چون گوزن، کَل و بزکوهی است. نفیرهای شاخی را با خالی کردن شاخ و ایجاد دهانه ای برای دمیدن در آن، می ساختند. این ساز در قدیم کاربرد های گوناگونی داشته است؛ ازجمله در میدان های جنگ و نقاره خانه ها که مهم ترین کاربرد آن خبررسانی بوده است؛ براساس برخی اسناد، در چند قرن گذشته، این ساز جزء ملزومات دراویش بوده است و برای اعلام حضور خود از این ساز استفاده می کرده اند. نفیر، امروزه در ایران، منسوخ شده است.

جملاتی از کلمه نفیر

از نفیر جنگ گردد قصر گردون پر صدا وز غریو کوس باشد گوش گردون پر طنین
مشو، ای صبا، مشوش ز نفیر دردمندان چو ز غایبان مجلس خبری به ما رسانی
خلق را بودی نفیر از ظلم پیش از عهد او عدل او آورد ظالم را بفریاد و نفیر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم