نرمش

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] مدارا، سازش.
۲. (اسم، اسم مصدر ) (ورزش ) حرکات بدنی برای آماده سازی و تقویت عضلات که غالباً بدون استفاده از وسایل خاصی انجام می شود.

فرهنگ فارسی

ازلغتهای تازه که درورزش بکارمیرود، قابلیت، انعطاف وهماهنگی
( اسم ) قابلیت انعطاف جسمی ( اعضای بدن بوسیله ورزش ) یاروحی.

جمله سازی با نرمش

سینهٔ نرمش چو میساوم به زیر دست خویش بینم آن سینه به نرمی پرنیانی دیگرست
لباس خوبش پشم و بساط نرمش خاک سلیح و آلت خاشاک و خون او انبان
ز زلال خم قدح ها بصف عباد داده چه ز نرمش درآن صف بشمار جرعه دانی
در نرمش ار بارت دهد از چشم مستش باده کش زان باده چون دل خوش شوی غنج و دلالش را نگر
آن عشق جگرخواره کز خون شود او فربه ای بارخدا بر ما نرمش کن و رحمش ده