مکر

مکر به معنای نیرنگ و فریب در زبان فارسی است و در واقع به تدابیری اشاره دارد که با هدف آسیب رساندن به دیگران به کار می‌روند. در اصطلاح، مکر به معنای یافتن روش‌های پنهانی برای آزار رساندن به دیگران تعریف می‌شود. در لغت، این واژه به معنای تدبیر برای ایجاد ضرر یا حیله‌گری در خفا آمده است، به گونه‌ای که فرد بتواند دیگری را از تصمیم خود منصرف کند. معادل‌هایی چون فریب و نیرنگ نیز برای این واژه در زبان فارسی وجود دارند. به طور کلی، مکر نوعی رفتار حساب‌شده و مخفیانه است که در آن فرد با استفاده از ترفندها و نیرنگ‌ها، به دنبال دستیابی به منافع شخصی و ضربه زدن به دیگران می‌باشد. این مفهوم در فرهنگ‌های مختلف نیز وجود دارد و در بسیاری از داستان‌ها و افسانه‌ها به عنوان یک ویژگی منفی مورد انتقاد قرار می‌گیرد.

لغت نامه دهخدا

مکر.[ م َ ] ( ع اِمص، اِ ) فریب. ( منتهی الارب ). فریب. ریو. تنبل و حیله و خدعه و فریب دادگی و تزویر و ریا و دورویی و غدر. ( ناظم الاطباء ). فریب و با لفظ بستن و کردن مستعمل. ( آنندراج ). دستان. فسون. افسون. گربزی. خداع. خدیعت. ترفند. کید. مکیدت. سگالش. بدسگالی. چاره. خِب. تلبیس. خَتر. غیلة. مَحل. کنبوره. رنگ. نیرنگ. کیمیا. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): جانبه الایسر مکر، حدیث علی ( ع ) است و مرجع ضمیر در آن مسجد کوفه است. گویند بازار در سمت راست مسجد بود و در آن مکر و خداع واقع می شد. ( از اقرب الموارد ):
چنانکه اشتر ابله سوی کنام شده
ز مکر روبه و ز زاغ و گرک بی خبرا.رودکی.فرستاده باید فرستاده ای
درون پر ز مکر و برون ساده ای.فردوسی.راست برگوی که در تو شده ام عاجز
برنیاید کس با مکر زنان هرگز.منوچهری.راست گویند زنان را نگوارد عز
برنیایدکس با مکر زنان هرگز.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 163 ).
یکسره میره همه باد و دم است
یکدله میره همه مکر و مری است.حکیم غمناک ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).حیله نیست و عیب و مکر ندارد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 317 ). از مکر دشمن ایمن نشاید بود. ( تاریخ بیهقی، ایضاً ص 356 ).
گفت ای وفا نمودن تو بوده سربسر
زرق و دروغ و مکر و فریب و فسون و فن.لامعی.نه شگفت اگر نداند جز مکر خلق ایراک
چیزی نماند جز نام از دین مصطفائی.ناصرخسرو.ایا گشته غره به مکر زمانه
ز مکرش به دل گشتی آگاه یا نه.ناصرخسرو.نه زیشان مکر او را کس ببیند
چه بیند مکر او را مست و مجنون.ناصرخسرو.ایمن از مکر و قصد یکدیگر
در تو شیران و آهوان سرای.
ابوالفرج رونی ( دیوان چ پروفسور چاپکین ص 121 ).
ملک و عمرت را چه باک از کید و مکر دشمنان
کوه و دریا را چه باک از سایه پر ذباب.امیرمعزی.در راه من نهاد نهان دام مکر خویش
کرد آنچه خواست آدم خاکی بهانه بود.سنائی ( دیوان چ مصفا ص 425 ).مکر و خدیعت بیدار و وفا و حریت در خواب. ( کلیله و دمنه ). چون برزویه بدید که هندو بر مکر و خدیعت او واقف گشت این سخن را بروی رد نکرد. ( کلیله و دمنه ). مکر اصحاب اغراض... بی اثر نباشد. ( کلیله و دمنه ). با دشمن غالب... جز به مکر دست نتوان یافت. ( کلیله و دمنه ). برید مرگ، کمینگاه مکر برگشاد. ( کشف الاسرار ج 1 ص 95 ).

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع. ] (اِ. ) فریب، حیله.
(مِ کَ رّ ) [ ع. ] (ص. ) ۱ - سخت حمله کننده در جنگ. ۲ - شدید.

فرهنگ عمید

فریب، حیله، خدعه.

فرهنگ فارسی

خدعه کردن، فریفتن، فریب، حیله، خدعه
( صفت ) ۱ - سخت حمله کننده در جنگ. ۲ - شدید.
حرب جای. میدان جنگ و جای کار زار

ویکی واژه

فریب، حیله.
سخت حمله کننده در جنگ.
شدید.

جمله سازی با مکر

اشک چکیده از مؤه را تشنهٔ غمت نو شد به ذوق آنکه مکرر فروچکد
چنانشان مکر کرد از راه بفکند گشاد از کار خود اینجایگه بند
شرح این راز بشنو از قرآن آنچه مکروه تست خیرش دان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال آرزو فال آرزو فال جذب فال جذب فال تک نیت فال تک نیت