مونث

این واژه عربی است و معادل فارسی آن ناریک می‌باشد که ریشه‌ای پهلوی دارد. در زبان فارسی، استفاده از کلمات مؤنث و قواعد مرتبط با آن دارای نکات و اصول خاصی است. بسیاری از واژه‌های فارسی به‌طور طبیعی مؤنث هستند، مانند زن، مادر و دختر. زمانی که صفتی به یک اسم مؤنث نسبت داده می‌شود، معمولاً تغییر خاصی در فرم صفت ایجاد نمی‌شود، اما در برخی موارد، صفت‌ها ممکن است به لحاظ توافقی تغییر کنند. به عنوان مثال، زیبا برای هر دو جنس قابل استفاده است. در متون فارسی، برای اشاره به مؤنث‌ها از ضمایر او و ایشان استفاده می‌کنیم.

لغت نامه دهخدا

مؤنث. [ م ُءْ ن ِ ] ( ع ص ) ماده زاینده. ( منتهی الارب ). امراءة مؤنث؛ زن ماده زاینده. ( ناظم الاطباء ).
مؤنث. [ م ُ ءَن ْ ن َ ] ( ع ص ) نقیض مذکر. ( اقرب الموارد ). خلاف مذکر. ( ناظم الاطباء ). ماده. ( دهار ). جنس ماده انسان و حیوان و غیره. مقابل مذکر. خلاف نر. زنانه. ( یادداشت مؤلف ). || مخنث. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( متن اللغة ). || مردی که در ظرافت و نرمی سخن و شکستگی اندامش همانند زنان است. ( از اقرب الموارد ). || خوشبویی که جامه را رنگین کند مانند زعفران و جز آن، خلاف ذکوره مانند مشک و کافور و امثال آن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). آن بوی خوش که رنگ دارد مانند زعفران و خلوق. خلاف ذکور، ذکوره، ذکاره طیب. ( یادداشت مؤلف ). || ( اصطلاح صرف ) اسمی که به آن و یا به متعلق آن، علامت تأنیث ملحق گردد. خلاف مذکر. ( ناظم الاطباء ). در صرف عربی، اسمی که شامل جنس ماده انسان و حیوان حقیقتاً و برخی از اشیاء و موجودات دیگر مجازاً می گردد، مانند فاضلة و ناقة که در حقیقت ماده انسان و حیوان هستند و ارض و شمس که به مجاز مؤنث نامیده می شوند. علامت تأنیث اسم سه است: 1- تاء؛ همچون: فاضلة، جاریة، ناظمة. 2- الف مقصوره؛ چون: لیلی، کبری، صغری. 3- الف ممدوده؛ چون: خنساء، زهراء، حمراء. یادآوری 1- علامت جمع مؤنث سالم «ات » است که به اسم ملحق می گردد. و اگر خوداسم «تاء» تأنیث داشت آن تاء حذف می شود و فقط «ات »به آخر کلمه افزوده می گردد؛ چون: مریم و مریمات. عاقلة و عاقلات. یادآوری 2- هر اسم جمع که واحد از لفظ خود ندارد و برای غیر آدمیان باشد مؤنث باشد. یادآوری 3- اسماء اعداد نیز مذکر و مؤنث دارند و به اشکال خاصی با معدود خود می آیند. رجوع به اسماء اعداد و اسم عدد شود. یادآوری 4- در زبان فارسی کنونی مؤنث نیست، اما در زبانهای قبل از اسلام ایران بوده است.
- مؤنث حقیقی؛ اسمی است که نام و یا وصف انسان یا حیوان ماده باشد، مانند: امراءة، حلیمة. مقابل مؤنث مجازی. مقابل مؤنث غیرحقیقی. و رجوع به ترکیب مؤنث مجازی و مؤنث غیرحقیقی شود.
- مؤنث غیرحقیقی؛ مؤنث مجازی. اسمی که در واقع متعلق به جنس نر انسان یا حیوان نباشد بلکه از روی قرارداد و اصطلاح مؤنث نامیده شود، مانند: ظلمة، ارض. ( از تعریفات جرجانی ). و رجوع به مؤنث حقیقی و مؤنث مجازی شود.

فرهنگ فارسی

زن، ماده، مادینه، لاف مذکر
( اسم و صفت ) زن ماده مادینه مقابل مذکر نر نرینه.
نقیض مذکر.

ویکی واژه

مؤنث
جنس ماده انسان مقابل مذکر.
(ادبی): در بعضی زبان‌ها، ویژگی کلمه‌ای که نشانه تأنیث داشته باشد یا بدون شناسه دارای این ویژگی فرض شود‌

جملاتی از کلمه مونث

از بس غر و غر زن که به بلخند ادیبانش می باز ندانند مذکر ز مونث
چرا نزاید تف و چرا نکاردنم اگر مونث هست و مذکر آتش و آب
عندلیب مونث گلریز از بهشت عطا فرستادی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم