موقتاً

لغت نامه دهخدا

( موقتاً ) موقتاً. [ م ُ وَق ْ ق َ تَن ْ ] ( ع ق ) بر وقت. ( آنندراج ). غیردایم. مقابل دائماً: موقتاً از سفر منصرف شدم. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

( موقتاً ) (مُ وَ قَ تَنú ) [ ع. ] (ق. ) به طور موقت. مق دایمی، همیشگی.

فرهنگ فارسی

بطور موقت مقابل دایمی همیشگی. توضیح صحیح [ موقتا] است نه [ موقه ] چه تائ آن اصلی است و بالف باید نوشت ( دکتر خیام پور.نداب ۷ - ۶:۱ ص ۴۵ )

ویکی واژه

به طور موقت. مق دایمی، همیشگی.

جمله سازی با موقتاً

ابطال گرایی علم را به مثابه مجموعه‌ای از فرضیه‌هایی می‌پندارند که به منظور توصیف یا تبیین دقیق رفتار چهره‌ای از جهان موقتاً پیشنهاد شده‌اند، با این همه، هر فرضیه‌ای این گونه نیست. چنانچه بنا باشد فرضیه‌ای یا نظامی از فرضیه‌های واجد منزلت قانون یا نظریه علمی بشود باید یک شرط اساسی را برآورده کند. چنانچه بخواهیم فرضیه‌ای را جزء معرفت علمی محسوب کنیم باید ابطال‌پذیر باشد.
اکثر بازماندگان ارمنی که به سوریه مدرن و در کل خاورمیانه آمدند و برخی که موقتاً به خانه‌هایشان در ترکیه در پایان جنگ جهانی اول به ویژه در طی قیمومیت فرانسه بازگشتند در نتیجه اجازه‌ای بود که به کنترل جنوب شرقی ترکیه در طی موافقت‌نامه سایکس–پیکو به فرانسه داده شده بود.
رائول مگ را فریب می‌دهد تا فکر کند که می‌تواند موقتاً از اتاق امن خارج شود و داروی سارا را از اتاقش بیاورد، ولی مردها با سارا وارد اتاق امن می‌شوند. مگ موفق می‌شود دارو را به داخل اتاق پرت کند و برن‌هام در را سریع می‌بندد. با این کار، دست رائول تصادفاً خرد می‌شود.
ازدواج همجنس‌گرایان در ویسکانسین در ۶ ژوئن ۲۰۱۴ و پس از آنکه قاضی فدرال، باربارا کراب ممنوعیت ازدواج همجنس‌گرایان در ویسکانسین را برخلاف قانون اساسی ایالات متحده آمریکا دانست، به مدت یک هفته در برخی از شهرستان‌های ایالت اجرا شد. قاضی فدرال، در ۱۳ ژوئن ۲۰۱۴ تصمیم خود را موقتاً متوقف کرد تا به اعتراض دادستان کل ایالت رسیدگی شود.
به‌منظور تمرکز بر امور کنفرانس تغییرات آب‌وهوایی او موقتاً از پست خود استعفا داد ولی شارما موقعیت کامل کابینه را حفظ می‌کند. شارما از سال ۲۰۱۰ عضو محافظه کار پارلمان به عنوان نمایندهٔ «ریدینگ وست» بوده‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال احساس فال احساس فال راز فال راز فال قهوه فال قهوه