کلمه منظوم در زبان فارسی به معنای شعر یا نوشته شده به صورت شعر است. این واژه به عنوان صفت، معمولاً برای توصیف اشعار یا متون شعرگونه به کار میرود. در جملاتی که از این واژه استفاده میکنید، باید توجه داشته باشید که این صفت باید از نظر جنس و تعداد با اسم هماهنگ باشد. همچنین این کلمه میتواند در ترکیبها و عبارات دیگر نیز به کار رود. در بحث ادبیات فارسی، این واژه به نوع خاصی از شعر اشاره دارد که بر اساس قافیه و وزن تنظیم شده است. هنگام نوشتن متنی که شامل این کلمه میشود، رعایت نشانهگذاری و استفاده صحیح از فواصل بسیار مهم است. به عنوان مثال، اگر جملهای طولانی یا شامل عبارات توصیفی باشد، میتوانید از ویرگول برای جداسازی آنها استفاده کنید.
منظوم
لغت نامه دهخدا
منظوم. [ م َ ] ( ع ص ) به رشته کشیده شده و منظم شده. ( ناظم الاطباء ). به رشته کرده. مرتب کرده و آراسته. ( یادداشت مرحوم دهخدا ): امور دولت و اشغال مملکت در سلک ارادت به نجح آمال منظوم. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 52 ). سلک این احوال منظوم ماند.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] به رشته کشیده شده، به رشته درآمده.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - برشته کشیده ( جواهر ): [ و آنکه گر تربیتی یابد بحر از نکتش در منظوم شود در دل او قطره میاه. ] ( سنائی. مصف. ۲ ) ۳٠۶ - آراسته مرتب. ۳ - برشته نظم در آمده کلام موزون مقابل منثور: [ بینمت منظوم و موزون و مقفی زان ترا دستیار خویش دارد زهره در خنیا گری.] ( سنائی. مصف. ۳۲۶ )
جملاتی از کلمه منظوم
کشف و برهان و آیت قرآن جمله منظوم کس نداد نشان
یکی گوهر که در سلک زمانه سخن منظوم گوید جاودانه
به خدایی که در موجودات جز به امرش نمی شود منظوم