خانه، محل زندگی یا مسکن، فضایی است که انسانها در آن زندگی کرده و زمانهای مختلف زندگی خود را در آن میگذرانند. این مکان معمولاً شامل دیوارها، سقف، درها، پنجرهها و سایر اجزایی است که افراد را از شرایط محیطی و تغییرات دما محافظت میکند. این سازهها به عنوان مکانی امن برای استراحت، خواب، تغذیه، برقراری ارتباط با خانواده و انجام فعالیتهای روزمره شناخته میشوند. منزلها مکانهایی هستند که انسانها به همراه خانوادههای خود در آن زندگی میکنند و پس از انجام فعالیتهای روزانه، مانند رفتن به محل کار، مدرسه یا دانشگاه، به آنجا بازمیگردند. در این فضا، ما میخوابیم، وعدههای غذایی را صرف میکنیم و با اعضای خانوادهمان وقت میگذرانیم. تمامی وسایل و لوازم زندگی هر فرد در منزل او قرار دارد؛ به عنوان مثال، تمام لباسها، کتابها، وسایل برقی و هر چیزی که متعلق به اعضای خانواده باشد، در داخل خانه نگهداری میشود.
منزل
لغت نامه دهخدا
منزل. [ م ُ زَ ] ( ع ص ) فروفرستاده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فروفرستاده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). نازل کرده شده. فرودآمده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ):
عالی دو آیت است علا و بها به هم
در شأن دین و دولت تو هر دو منزل است.امیر معزی ( دیوان چ اقبال ص 102 ).پنداشتی که آیت... در شأن آن منزل بود. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 101 ).
هر آیت از عنا و عنایت که منزل است
در شأن بدسگال تو و نیکخواه تست.انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 53 ).یا چون منافقانی پربند و پیچ پیچ
خشب مسنده ز برای تو منزل است.
کمال الدین اسماعیل ( دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 315 ).
- مثل وحی منزل شمردن؛ اطاعت آن را واجب دانستن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- منزل شدن؛ نازل شدن. فروفرستاده شدن: کلام الهی جمله بواسطه جبرئیل بر دل رسول ( ص ) منزل شده است. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 77 ). نزاع پدید آمد و در حکومت رجوع با حضرت رسالت کردند تا وحی منزل شد. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 199 ).
- || فروتابیدن:
نور مه بر ابر چون منزل شده ست
روی تاریکش ز مه مبدل شده ست.مولوی.- منزل گشتن؛ منزل شدن. فروفرستاده شدن: حکم سایر کتب منزله به وجودقرآن که بدو منزل گشت زایل و باطل گشت. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 44 ). رجوع به ترکیب منزل شدن شود.
- وحی منزل؛ وحی فرستاده از جانب خدای تعالی:
ای سروری که قول تو چون وحی منزل است
کارت چو معجزات رسولان مرسل است.امیر معزی ( دیوان چ اقبال ص 102 ). || فرودآورده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). مهمانی که به جایی فرودآورده شود. آنکه به جایی فرودآمده باشد اقامت را:
هست عالم چون چراگاهی و ما چون منزلی
چون برفت این، منزلی گیرد دگر کس مرغزار.سنائی ( دیوان چ مصفا ص 139 ).|| ( مص ) فروفرستادن. ( منتهی الارب ). انزال. ( اقرب الموارد ): انزله انزالاً و منزلاً؛ فروفرستاد آن را. ( ناظم الاطباء ).
منزل. [م ُ زِ ] ( ع ص ) آنکه فرومی فرستد و آنکه سبب می شود فروفرستادن را. ( ناظم الاطباء ). فروفرستنده. نازل کننده.ج، منزلون و منزلین: انا منزلون علی اهل هذه القریة رجزاً من السماء. ( قرآن 34/29 ). اءَانتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون. ( قرآن 68/56 ).
فرهنگ معین
(مُ زَ ) [ ع. ] (اِمف. ) فرو فرستاده شده، فرود آمده.، وحی ~ وحی ای که از جانب خداوند نازل شده.
فرهنگ عمید
۲. خانه، سرای.
فرودآمده، فروفرستاده شده.
فرهنگ فارسی
( اسم ) فرود آمده.یا وحی منزل. وحیی که از طرف خدا نازل شده.
نزول.
دانشنامه عمومی
دانشنامه اسلامی
معنی أَحَلَّنَا: ما را منزل داد
معنی أَحَلُّواْ: منزل دادند
معنی دَیَّاراً: کسی است که برای منزل گرفتن پیاده شده باشد
معنی مُنزَلاًَ: فرو فرستاده شده - منزل داده شده ("رَّبِّ أَنزِلْنِی مُنزَلاًَ مُّبَارَکاً " یعنی:پروردگارا مرا به منزل مبارکی فرود آر )
معنی نُبَوِّئَنَّهُمْ: حتماً آنان را منزل می دهیم - حتماً آنان را سکونت می دهیم
معنی مُنْتَهَیٰ: منتها - انتها ("ان الی ربک المنتهی" یعنی بدرستی که آخرین منزل هستی، درگاه پروردگار تو است )
معنی مُسْتَأْنِسِینَ: أُنس گرفته ها - سرگرم شده ها (َفَإِذَا طَعِمْتُمْ فَـﭑنتَشِرُواْ وَلَا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ" یعنی بعد از خوردن غذا در منزل پیامبر صلی الله علیه وآله سرگرم سخن گفتن نشوید و پراکنده گردید )
معنی نَّصَارَیٰ: مسیحیان(از حضرت رضا (علیهالسلام) پرسیده شد: چرا نصاری را نصاری نامیدند ؟ فرمود: چون ایشان از اهل قریهای بودند، بنام ناصره، که یکی از قراء شام است، که مریم و عیسی بعد از مراجعت از مصر، در آن قریه منزل کردند )
معنی نَصْرَانِیّاً: مسیحیت (از حضرت رضا (علیهالسلام) پرسیده شد: چرا نصاری را نصاری نامیدند ؟ فرمود: چون ایشان از اهل قریهای بودند، بنام ناصره، که یکی از قراء شام است، که مریم و عیسی بعد از مراجعت از مصر، در آن قریه منزل کردند )
معنی تُرِیحُونَ: هنگام غروب گله را از چرا گاه برمی گردانید (تریحون از اراحة است که به معنای برگرداندن رمه و گله از چراگاه به منزل در هنگام غروب برای آسایش است و لذا آن مکانی را که احشام در آن آسایش میکنند مراح گویند )
معنی دَارُ: خانه - محلی است که انسان آن را بنا میکند و در آن ساکن میشود و خود و خانوادهاش را منزل و ماوا میدهد درجمله "تَمَتَّعُواْ فِی دَارِکُمْ " منظور شهری است که قوم ثمود در آن سکونت داشتند و اگر شهر در اینجا دار ( خانه )نامیده شده، بدین مناسبت بوده که شهر...
ریشه کلمه:
نزل (۲۹۳ بار)
ویکی واژه
فرو فرستاده شده، فرود آمده.؛ وحی ~ وحی ای که از جانب خداوند نازل شده.
خانه، سرای.
جای فرود آمدن.
منازل.
جمله سازی با منزل
بپرداخت نزلی به هر منزلی چنان کاو فرو ماند و تنها دلی
ملک شکر خدای دادگر کرد وز آن منزل به پیروزی گذر کرد
در تک آن راه دو منزل شدم تا به یکی تک به در دل شدم