کلمه مغزی صفتی نسبی است و در اصل به هر چیز مربوط به مغز اشاره دارد. در علوم پزشکی، این واژه برای توصیف پدیدهها و آسیبهایی بهکار میرود که به بافت یا عملکرد مغز مربوطاند؛ مانند ضربه مغـزی، سکته مغـزی یا آسیب مغـزی. همچنین، در زبان تخصصی پزشکی، این واژه ممکن است به بخشهای مختلف مغز همچون قشر مغز یا مخچه اطلاق شود؛ نواحیای که در کنترل هوشیاری، حافظه، احساس و حرکات بدن نقش اساسی دارند.
در حوزه خیاطی، واژه مغزی به نواری باریک از پارچه گفته میشود که در امتداد یقه، سرآستین یا میان دو لبه دوخت قرار میگیرد تا علاوه بر ایجاد تضاد رنگی، استحکام دوخت را افزایش دهد. در کفاشی نیز، این اصطلاح به نوار چرمی باریکی گفته میشود که میان دو قطعه چرم دوخته میشود تا هم دوام کفش بیشتر شود و هم جلوهای زیباتر پیدا کند.
در هنر آشپزی و شیرینیپزی، مغزی به نوعی حلوا یا شیرینی اطلاق میشود که در ترکیب آن از مغزهای خوراکی مانند بادام، گردو یا پسته استفاده شده است؛ به همین دلیل این خوراکی طعمی غنی و مقوی دارد.
در ادبیات کلاسیک فارسی و عربی، این واژه گاه به معنای مقصود یا لبّ سخن آمده است؛ یعنی نکته اصلی و اندیشه نهفته در گفتار یا نوشتار. در برخی متون کهن عربی نیز، این واژه به معانی جنگ، غزو یا حرکت به سوی دشمن به کار رفته و به قصد و اقدام در میدان نبرد اشاره دارد.
در فناوری و صنعت، بهویژه در حوزه شیرآلات کلاسیک، مغزی به قطعهای مکانیکی گفته میشود که وظیفه کنترل جریان آب را بر عهده دارد. این بخش معمولاً از اجزایی چون حلزونی، مهره، دستگیره و واشر فیبری یا پلاستیکی تشکیل میشود. در شیرآلات اهرمدار جدید، این وظیفه توسط قطعهای به نام کارتریج انجام میگیرد که جایگزین مغـزی سنتی شده است.