مشاورت

مشاوره به معنای تبادل نظر و رای‌زنی با دیگران است. این فرآیند به افراد کمک می‌کند تا با استفاده از تجربیات و نظرات یکدیگر، تصمیمات بهتری بگیرند. مشاوره در زمینه‌های مختلف از جمله کسب‌وکار، تحصیل و روابط شخصی می‌تواند بسیار موثر باشد و به بهبود کیفیت زندگی افراد کمک کند. مشورت کردن زمانی ضروری است که فرد با چالش‌ها یا تصمیمات دشواری روبه‌رو است. در شرایطی که عدم اطمینان وجود دارد یا اطلاعات کافی در دسترس نیست، مشورت با افراد با تجربه و متخصص می‌تواند راهگشا باشد و فرد را در مسیر درستی هدایت کند. مشاوران خوب معمولاً افرادی با تجربه، دانش کافی و توانایی شنیدن و درک نظرات دیگران هستند. این افراد می‌توانند شامل متخصصان در زمینه‌های مختلف، اساتید دانشگاه، یا حتی دوستان و اعضای خانواده باشند که در موضوع مورد نظر اطلاعات لازم را دارند و می‌توانند کمک کنند.

لغت نامه دهخدا

مشاورت. [م ُ وَ / وِ رَ ] ( از ع، اِمص ) مشورت کردن. ( غیاث ). با یکدیگر رای زدن. ( ترجمان القرآن ). سگالیدن. ( دهار ). مأخوذ از عربی، کنکاش. مشورت. تفکر و اندیشه و مذاکره و تدبیر. ( ناظم الاطباء ). مشاوره. با کسی رای زدن. شور. سگالش. ( یادداشت مرحوم دهخدا ):
هشیار در مشاورت شه بود از آنک
اندرخور مشاورت شه بود مشیر.فرخی.پس از این هرچه کرده اید و ملک و مال و تدبیرها همه به اشاره وی رود و مشاورت با او خواهد بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 33 ). فرمود که پس از تأمل بسیار و... و تدبیر و مشاورت تو را به مهمی بزرگ اختیار کردیم. ( کلیله و دمنه ). هرکه از ناصحان در مشاورت به رخصت و غفلت راضی گردد از فواید رای راست... بازماند. ( کلیله و دمنه ). شیر... پس از مشاورت... او را [ گاو را ] مکان اعتمادداد. ( کلیله و دمنه ). در مهمات ملک از مشاورت او عدول می جست. ( ترجمه تاریخ یمینی ). الیسع برادر را به عارضه مهمی و بهانه مشاورتی از سیرجان بخواند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 317 ). آهنگ دعوت او کردند و مشاورت به من آوردند. ( گلستان سعدی ). و در مشاورت چون دلالت بر مصلحتی به مستقبل بود، اقتصاص صورت نبندد. ( اساس الاقتباس ص 580 ).
مشاورة. [ م ُ وَ رَ ] ( ع اِمص ) کنکاش.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). الحدیث: المشاورة من السنة؛ و الاستبداد من شیمة الشیطان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مشورت. رای زنی. ج، مشاورات.
مشاورة. [ م ُ وَ رَ ] ( ع مص ) کنکاش کردن. ( منتهی الارب ). مشورت کردن. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). مؤآمرة. سگالیدن. بایکدیگر رای زدن. مشورت کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). شاورته فی کذا مشاورة؛ رجوع کردم به او تا ببینم رای وی را در این کار و کنکاش نمودم، فانا مشاور. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مشاورت شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) مشاوره: و در مشاورت چون دلالت بر مصلحتی مستقبل بود اقتصاص ضرورت نبندد.

جمله سازی با مشاورت

عضو دفتر مشاورت امور بین‌الملل مقام معظم رهبری
مرا مشاورتی باید اندرین معنی به رای مصلحتی را ز دوستان ‌کهن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال تک نیت فال تک نیت فال رابطه فال رابطه فال لنورماند فال لنورماند