فرآیند یا هنر اداره یک کسب و کار است. نظامهای مدیریتی بسته به نوع سازمان، شرکت و اهداف آنها شکل میگیرند. از اوایل دهه ۱۹۷۰، تقاضا برای کسب مهارتهای علمی و نظاممند در مدیریت افزایش یافته است، بهویژه مهارتهایی که در دورههای آموزشی مدرسه بازرگانی هاروارد در ایالات متحده و مدرسه بازرگانی لندن تدریس میشود. در مقابل، در ژاپن، این مهارتها بهطور عملی و در حین کار آموخته میشوند. کارکنان معمولاً تمایل دارند که تمام دوران خدمت خود را در یک شرکت خاص سپری کنند و در پایان این دوره به سمتهای مدیریتی دست یابند. در اروپا، این فرایند مبتنی بر اجماع بیشتر از مدیریت مبتنی بر تصمیمگیریهای فردی مورد توجه قرار گرفته است. به طور کلی، این فرآیند واگذاری وظایف به افراد به منظور دستیابی به یک هدف مشخص است. این مفهوم شامل توانایی برنامهریزی، سازماندهی، استخدام، رهبری و انگیزهبخشی به افراد در شرایط بحرانی و همچنین اتخاذ تصمیمات برای تحقق اهداف سازمانی میباشد. این فرایند تنها یک علم نیست، بلکه ترکیبی از علم و هنر است. از آنجا که بر اساس اصول کلی و بنیادی استوار است، میتوان آن را علمی دانست. در عین حال، به دلیل نیاز به دانش عملی، خلاقیت و انعطافپذیری، به نوعی هنر نیز محسوب میشود؛ چرا که یک مدیر باید تواناییهای لازم را برای اجرای مؤثر وظایف خود داشته باشد.

مدیریت
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
تاکنون، تعاریف متعددی برای مدیریت ارائه شده است. برخی از مهم ترین تعاریفی که ارائه شده، به قرار زیر است:
• هنر انجام کار به وسیله دیگران یا تفویض کار
• فرایندی که طی آن تصمیم گیری در سازمان ها صورت می پذیرد.
• انجام وظایف برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری، هماهنگی و کنترل
• علم و هنر هماهنگی کوشش ها و مساعی اعضای سازمان و استفاده از منابع برای نیل به اهداف سازمانی
• بازی کردن نقش رهبر، منبع اطلاعاتی، تصمیم گیرنده و رابط برای اعضای سازمان
• مجموعه ای از عملیات آگاهانه و مستمر برای موفقیت یک سازمان می باشد.
• مدیریت عبارتست از عملی که به صورت آگاهانه و مستمر انجام می شود و به سازمان شکل می دهد.
تعریف ذیل، مفاهیم کلیدی مدیریت را دربردارد:
• مدیریت یک فرایند است.
• مفهوم نهفتهٔ مدیریت، هدایت تشکیلات انسانی است.
• مدیریت مؤثر، گرفتن تصمیمات مناسب و دست یابی به نتایج مطلوب.
• مدیریت کارا به تخصیص و مصرف مدبرانه می گویند.
• مدیریت بر فعالیت های هدفدار تمرکز دارد.
مدیریت از دید کارکردی، شامل وظایفی همچون برنامه ریزی، تصمیم گیری، سازماندهی، نوآوری، هماهنگی، ارتباطات، رهبری، انگیزش و کنترل می گردد. این نوع تعاریف از مدیریت اگر چه با کمی و کاستی یا فزونی هایی در واژه های بیان کنندهٔ وظایف روبروست، اما به نظر روان تر از تعاریفی است که می کوشند مدیریت را محصور به یک ویژگی خاص نمایند یا ارزش فلسفی خاصی به مفهوم بیفزایند. بااین حال، تعاریف متعدد از مدیریت با توجه به کارکردهای آن از سوی محققانی چون فایول یا گیولیک دارای تفاوت هایی است که به سادگی نمی توان از آن ها گذر کرد. آنچه واضح است علم مدیریت هنوز نتوانسته است تعریف خود را مدیریت کند.
۱۰ اصل مهم در مدیریت
• تقسیم کار مناسب، به منظور یک مسئولیت ویژه برای هریک از کارمندان.
• اطلاع رسانی دقیق درمورد قوانین و مقررات موجود در سازمان به کارمندان.
• تیم پروژه فقط و فقط از یک نفر دستورالعمل گرفته و آن را اجرایی کند و هر گروه به صورت جداگانه یک رئیس داشته باشد.
• اطمینان کامل از پیشروی درست اعضای سازمان در یک راستا و برای یک هدف.
• اطمینان از وجود منافع مشترک برای سازمان در بین کارکنان هر گروه.
• اطمینان از وجود پاداش مناسب برای اعضای سازمان.
• آگاهی از تصمیم گیری های مدیران گروه های زیر مجموعه شرکت.
• ایجاد امنیت شغلی برای کارکنان.
• تشویق کارکنان به داشتن خلاقیت و انگیزه در کار.
• تقویت روحیهٔ تیم پروژه و تلاش برای هماهنگی و انسجام گروه
مدیریت (فیلم). مدیریت ( انگلیسی: Management ) فیلمی در ژانر کمدی رمانتیک و کمدی - درام است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد.
از بازیگران آن می توان به جنیفر آنیستون، استیو زان، وودی هارلسون، فرد وارد و مارگو مارتیندال اشاره کرد.
ویکی واژه
علم و هنر متشکل کردن، همآهنگ کردن.
جملاتی از کلمه مدیریت
برای مثال، در حالی که در بعضی از شرایط مدیریت مکانیکی برای سازمان راهگشا و مفید است، ممکن است با تغییر شرایط به سبک دیگری از مدیریت (مدیریت ارگانیک) احتیاج باشد.