الذی

ریشه و ساختار واژه

«الَّذی» واژه‌ای عربی است و از اسم‌های موصول به شمار می‌آید. ریشه‌ی آن از ماده «ذو» یا «ذَوِی» دانسته شده و همراه با «ال» تعریف، به صورت «الذی» در زبان عربی به کار می‌رود. این واژه مفرد، مذکر و معروف است و در زبان عربی کلاسیک و قرآنی بسیار پرکاربرد است. در برابر آن، صورت‌های مؤنث و جمع آن عبارت‌اند از: الَّتی (مؤنث مفرد)، الَّذانِ یا اللَّذَینِ (دو مذکر)، الَّتانِ یا اللَّتَینِ (دو مؤنث)، و الَّذینَ / الَّذیـنَ / الَّذیـنَکَ (جمع مذکر عاقل).

معنی و نقش دستوری

در معنا، «الذی» معادل فارسی «آن‌که» یا «کسی که» است و برای وصل کردن جمله‌ای به اسم یا ضمیر پیش از خود به کار می‌رود. در نحو عربی، آن را «اسم موصول» می‌نامند، زیرا جمله‌ای پس از آن می‌آید که به آن توضیح و معنا می‌بخشد و آن را «صلة الموصول» می‌گویند. مانند جملهٔ قرآنی: «الَّذی خَلَقَکُم» - «آن‌که شما را آفرید». در این جمله، «الذی» به معنی «آن‌که» است و جمله «خَلَقَکُم» صله آن به شمار می‌آید. در زبان فارسی نیز معادل‌هایی چون «که»، «آن‌که» و «کسی که» برای ترجمه آن به کار می‌روند.

کاربرد در قرآن و ادب عربی

در قرآن کریم و متون عربی فصیح، «الذی» از پرکاربردترین واژه‌هاست و هم در وصف خداوند («اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّمٰواتِ وَالأَرْضَ») و هم در اشاره به انسان‌ها و اشیا («الَّذی یُؤْمِنُونَ بِالغَیْبِ») به کار می‌رود. حضور آن در آغاز بسیاری از آیات، نشانه ساختار موصولی و توصیفی زبان قرآن است. در ادبیات فارسی نیز از دوران کهن، به ویژه در متون دینی و ترجمه‌های قرآنی، این واژه گاه به همان صورت عربی حفظ شده و گاه به فارسی به «آن‌که» یا «که» برگردانده شده است.

لغت نامه دهخدا

الذی. [ اَل ْ ل َ ] ( ع اِموصول ) آن مرد که. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آن مذکرکه. ( ترجمان علامه جرجانی تهذیب عادل ). || آنکه. ( منتهی الارب ). آنچه. که. آنچنان کسی که. آن چنان چیزی که. ( ناظم الاطباء ). در اقرب الموارد آمده: الذی اسم موصول است و برای وصف معرفه ها بوسیله جمله وضع شده، و بصورتهای اللَّذِ و اَللَّذْ و اَللَّذی ُ و اَللَّذی و اَللَّذی ِ و لَذی نیز آمده است، مؤنث آن التی و مثنای آن اَللَّذان ِ و اللَّذا ( بحذف نون ) واللَّذان ِ ( بتشدید نون ) و جمع آن اَلَّذین َ و اللاؤون و اللاؤو و الذی ( بحذف نون ) است و بعضی از عرب اللذون در حالت رفع و الذین در حالت نصب و جر استعمال میکنند و مصغر الذی، اَللَّذَیّا و در تثنیه مصغر اَللَذَیّان ِ و اَللَذَیّون َ و همچنین در مؤنث آن اَللَّتَیّان ِ و اَللَّتَیّات گویند. ( از اقرب الموارد ). || الذی لا اسم له. رجوع به لا اسم له شود.

فرهنگ فارسی

آن مرد که. آن مذکر که

جمله سازی با الذی

إنّه کان فاسد العقیدة جدّاً و هو الذی إبتدع مذهباً یقال له التصوف و جعله مفرّاً لعقیدته الخبیثه.
خیام موسیقی را نیز واکاوی کرده‌است و در القول علی اجناس الذی بالاربعه مسئلهٔ تقسیم یک چهارم را به سه فاصله مربوط به مایه‌های بی‌نیم‌پرده، با نیم‌پردهٔ بالارونده، و یک چهارم پرده را شرح می‌دهد.
شراب عشق می‌جوشی از آن سوتر ز بی‌هوشی هزاران عقل بربایی که سبحان الذی اسری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
آبان
آبان
حریص
حریص
مطلقه
مطلقه
روزگار
روزگار