مخالصت

لغت نامه دهخدا

مخالصت. [ م ُ ل َ ص َ ] ( ع اِمص ) دوستی خالص و بی ریا و راستی و صداقت و اخلاص. ( ناظم الاطباء ): میمنه و میسره و قلب و جناح ِ آن را به حقوق صحبت و ممالحت و سوابق اتحاد و مخالصت بیاراسته.( کلیله و دمنه چ مینوی ص 33 ). کیفیت موالات و افتتاح مؤاخات ایشان و استمتاع از ثَمَرات مخالصت و برخورداری از نتایج مصادقت. ( کلیله و دمنه، ایضاً ص 158 ).
مخالصة. [ م ُ ل َ ص َ ] ( ع مص ) با کسی دوستی خالص کردن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). با کسی دوستی ویژه داشتن. ( زوزنی ) ( آنندراج ). و رجوع به مخالصت شود.

فرهنگ معین

(مُ لَ صَ ) [ ع. مخالصة ] (مص ل. ) دوستی خالص و بی ریا.

فرهنگ عمید

دوستی بی آلایش، با کسی دوستی خالص داشتن.

فرهنگ فارسی

دوستی بی آلای کردن، باکسی دوستی خالص داشتن
( مصدر ) با یکدیگر دوستی ویژه داشتن دوست یک رنگ بودن:... تا ببرکت مخالصت ویمن مماحضت یکبارگی عقد. تعسر از کار گشوده شود...

ویکی واژه

مخالصة
دوستی خالص و بی ریا.

جمله سازی با مخالصت

آنگاه او را گفت که: موجب چیست که هر لحظت در میدان فکرت می‌تازی و در دریای حیرت غوطه می‌خوری؟ گفت: همچنین است. ناتوانی زن و پریشانی حال، مرا متفکر می‌گرداند. بوزنه گفت: از وجه مخالصت مرا از این دل نگرانی اعلام دادی. اکنون بباید نگریست که کدام علت است و طریق معالجت آن چیست، که وجه تداوی پیش رای تو متعذر ننماید. باخه گفت: طبیبان بدارویی اشارت کرده‌اند که دست بدان نمی رسد. پرسید که: آخر کدام است؟ گفت: دل بوزنه.
نه در ملاطفت تو به وی مجال حسود نه در مخالصت او بتو ره نمام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال اعداد فال اعداد فال چای فال چای فال مکعب فال مکعب