قلتبان

لغت نامه دهخدا

قلتبان. [ ق َ ت َ ] ( اِ ) سنگی باشد کوتاه و آن را به شکل استوانه تراشند یعنی مدور طولانی و بر پشتهای بام غلطانند تا پشت بام سخت و محکم گردد. ( برهان ). || ( ص ) بی غیرت و دیوث یعنی کسی که بر احوال قبیح زن خود واقف گردد و چشم پوشی نماید، و این مجاز است، در اصل قلتبان سنگی راگویند که مدور و دراز باشد و آن را بر بام نو ساخته میغلطانند تا هموار و محکم گردد، و شخص بی غیرت و بی حیا را از آن قلتبان گویند که چنانکه آن سنگ را در گردیدن اختیار نیست و اختیارش در دست گرداننده است همچنین او نیز محکوم زن خود است. و قرطبان معرب آن باشد. ( برهان ). قرطبان = قرتبان. رشیدی گوید: «قلته به معنی دیوثی است و قلتبان از آن مأخوذ است چه او نان دیوثی میخورد»، بنابراین مرکب است از قلت ( = قلته ) + بان ( پسوند اتصاف )، در عربی کلتبان، به معنی زن جلب و دیوث، آمده:
شلغم و باقلی است گفته تو
نمک ای قلتبان تو را باید.رشیدی سمرقندی.( حاشیه برهان چ معین ).
کشخان. قرمساق. قواد. دلال محبت. قلت. غرچه. جاکش:
اگر مرگ خود هیچ راحت ندارد
نه بازت رهاند همی جاودانی
اگرخوش خویی از گران قلتبانان
وگر بدخویی از گران قلتبانی
آن شنیدی که بود پنبه زنی
مفلس و قلتبانْش خواند زنی
گفتش ای زن مرا به نادانی
مفلس و قلتبان چرا خوانی
چه بود جرم من چو باشم من
مفلس از چرخ و قلتبان از زن ؟سنائی.

فرهنگ معین

(قَ ) (ص. ) دیوث، بی غیرت.

فرهنگ عمید

= غلتَبان

فرهنگ فارسی

( اسم ) دیوث قواد قرمساق: شلغم و باقلی است گفته تو نمک ای قلتبان. ترا باید.

ویکی واژه

دیوث، بی غیرت.
قُلْتُبان
جاکش، دلال محبت
ترکی

جمله سازی با قلتبان

💡 که چارتن پدرستی مرآن معاویه را ز راستی بجز آن قلتبان ابوسفیان

💡 کای: خر قلتبان، قرار این بود؟ آنچه گفتم هزار بار این بود؟

💡 قلتبانا می‌ندانی گه مخور ور همی‌دانی بزن مقصود بر

💡 چو خواندی مرا قلتبان و گدا یکی را ز خود دان، یکی از خدا!

💡 نک نشان پای دزد قلتبان در پی او رو بدین نقش و نشان

💡 در چشمت ای رفیقک ای خام قلتبان برتر ز سرومان همی آید حشیش تو