قطرات

واژه قطرات در زبان فارسی، یکی از نمونه‌های جالب توجه در حوزه واژگان چندمعنایی است. این کلمه، بر اساس شواهد معتبر لغت‌نامه‌های کهن و معتبر، به عنوان جمع دو واژه کاملاً متمایز و با معانی مستقل به کار رفته است. این دوگانگی معنایی، از یک سو بر غنای زبان فارسی می‌افزاید و از سوی دیگر، اهمیت حیاتی دقت در بافتار و سیاق جمله را برای درک صحیح منظور گوینده یا نویسنده برجسته می‌سازد. درک نادرست از معنای قطرات می‌تواند منجر به سوءتفاهم‌های قابل توجهی در تفسیر متون، به ویژه متون ادبی و تاریخی شود.

قطرات هم جمع قطار است و هم جمع قطره. این دوگانگی، صرفاً یک بازی زبانی نیست، بلکه ریشه در کاربردهای عملی و معنایی این واژگان در طول تاریخ زبان فارسی دارد. قطار به معنای وسیله نقلیه ریلی، مجموعه‌ای از واگن‌های به هم پیوسته است که برای جابجایی مسافر یا بار مورد استفاده قرار می‌گیرد. این وسیله نقلیه، نمادی از حرکت، سرعت، مسافت و ارتباط میان نقاط دوردست است. در مقابل، قطره به مفهوم مایع چکیده، کوچکترین جزء جدا شده از یک سیال است که به واسطه نیروهای فیزیکی مانند کشش سطحی، شکل کروی یا نیمه‌کروی به خود می‌گیرد. قطره، نمادی از لطافت، ظرافت، تکرار، و گاهی اندوه و رنج (مانند قطرات اشک) است.

لغت نامه دهخدا

قطرات. [ ق ُ طُ ] ( ع اِ ) ج ِ قطار. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قطار شود.
قطرات. [ ق َ طَ ] ( ع اِ ) ج ِ قطرة. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قطرة شود.

فرهنگ معین

(قَ طَ ) [ ع. ] (اِ. ) جِ قطره.

فرهنگ عمید

= قطره

فرهنگ فارسی

جمع قطره
( اسم ) جمع قطره چکه ها قطره ها: صلات صلوات بعد قطرات امطار بتربت با رتبت او متصل باد.

ویکی واژه

جِ قطره.

جمله سازی با قطرات

پیش که خازن سحر، مخزن در پراگند؛ از قطرات باده کن، جم چو درج جوهری
قطرات سرشکی که سحر دیده ما ریخت از عین ندامت
اجتماع المیاه و القطرات جمعها یرتقی یصیر فرات
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال نخود فال نخود