قذال

لغت نامه دهخدا

قذال. [ ق َ ] ( ع اِ ) پس سر. بناگوش. هو مابین نقرةالقفاء الی الاذن. ( اقرب الموارد ). ج، اَقذِلَة. || بستنگاه افسار اسب در پس پیشانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ج، قُذُل و اَقذِلَة.

فرهنگ معین

(قَ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - پس سر. ۲ - بناگوش.

فرهنگ عمید

پس سر، پشت گردن میان دو گوش.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - پس سر ۲ - بنا گوش ۳ - بستنگاه افسار اسب جمع: قذل اقذله.

ویکی واژه

پس
بناگوش.

جمله سازی با قذال

💡 حق است و حقیقت به پیش رویم زانی تو فگنده پس قذالم

💡 همواره دوان و در قفای شاهی گوئی که مگر شاه را قذالی

💡 کسی کو بگرداند از قبله روی قذالش بود روی و رویش قذال

💡 از گرد جیش خسرو وز خون وحش صحرا مشکین زره قبایش، رنگین سپر قذالش

💡 منقذالغرقی لقب دادند او را زانکه او چون خضر در مجمع البحرین دارد مستقر

تسخیر یعنی چه؟
تسخیر یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز