فلان

اصطلاح فلانی در زبان فارسی به شخصی اشاره دارد که نامش ذکر نمی‌شود یا اهمیت خاصی ندارد که نامش آورده شود. به عنوان مثال، ممکن است گفته شود فلان شخص این موضوع را مطرح کرد. اگر شخص دومی با شرایط مشابه مورد اشاره قرار گیرد، از اصطلاح بَهْمانی یا بهمان شخص استفاده می‌شود، یا هر کس می‌تواند از این واژه یا بهمان استفاده کند. در زبان‌های دیگر نیز معادل‌های متفاوتی برای این مفهوم وجود دارد. به عنوان مثال، در زبان پرتغالی از واژه Fulano و در زبان فرانسوی از عبارت Homme de la rue استفاده می‌شود.

لغت نامه دهخدا

فلان. [ ف ُ ] ( ع ص مبهم، ضمیر مبهم ) از نامهای مردم، و با الف و لام مر غیر مردم را. ج، فلون. ( منتهی الارب ). شخص غیرمعلوم. بهمان: فلان را با فلان چه نسبت ؟ ( فرهنگ فارسی معین ). فارسیان به فتح استعمال کنند و خطاست. ( آنندراج ). فارسیان یاء در آخر آن زیاد کرده، فلانی گویندچنانکه در قربانی کرده اند. ( از غیاث ). و بهمان نیز همین معنی را دارد و بیشتر با هم استعمال کنند. ( برهان ). فلان، بهمدان، بیسار. ( یادداشت مؤلف ). و گاه بصورت صفت پیش از اسمی درآید: فلان مرد؛ مردی ناشناس. بطور کلی در ترکیب معنی صفتی پیدا میکند

فرهنگ معین

(فُ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - شخص نامعلوم. ۲ - جانشین کلمه ای رکیک که نخواهند از آن نام ببرند.،به ~ش هم نبودن کنایه از: مطلقاً برایش اهمیت نداشتن.،به ~ گاو زدن کنایه از: هدر دادن، اتلاف کردن.

فرهنگ عمید

برای اشاره به شخص، جا، یا هرچیز مبهم به کار می رود، بهمان، فلانی: خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر / زآن پیشتر که بانگ برآید فلان نماند (سعدی: ۵۹ ).

فرهنگ فارسی

شخص غیرمعلوم، اشاره به یک شخص غیرمعلوم، مرادف بهمان، درفارسی فلانی هم میگویند
شخص غیر معلوم بهمان: گفت فلان را با فلان چه نسبت ? توضیح فارسیان به فتح استعمال می کنند و خطاست.

ویکی واژه

شخص نامعلوم.
جانشین کلمه‌ای رکیک که نخواهند از آن نام ببرند.؛به ~ش هم نبودن کنایه از: مطلقاً برایش اهمیت نداشتن.؛به ~ گاو زدن کنایه از: هدر دادن، اتلاف کردن.

جملاتی از کلمه فلان

ولی نظم کردم به نام فلان مگر باز گویند صاحبدلان
یکی کرد در خاک گنجی نهان بدو گفت کار آگهی کای فلان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم