فغند

لغت نامه دهخدا

فغند. [ ف َ غ َ ] ( اِ ) به معنی از جای برجستن باشد بر مثال آهو. ( برهان ). جستن باشد. ( فرهنگ اسدی ).
- آهوفغند؛ آنکه مانند آهو جست و خیز کند:
هم آهوفغند است و هم تیزتک
هم آزاده خوی است و هم تیزگام.فرالاوی.|| غریدن. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ معین

(فَ غَ ) (اِ. ) رقص، جست و خیز.

فرهنگ عمید

۱. رقص.
۲. جست وخیز: هم آهوفغند است و هم تیزتک / هم آهسته خوی است و هم تیزگام (فرالاوی: شاعران بی دیوان: ۴۱ ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جستن از جای جستن جست: هم آمد فغند است و هم تیزتک هم آوازه خویست و هم تیز گام.

ویکی واژه

رقص، جست و خیز.

جمله سازی با فغند

آن قاضی فغندره دستار برگرفت از سر مراو افکند آنگه میان نار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
چسی یعنی چه؟
چسی یعنی چه؟
مرسوله یعنی چه؟
مرسوله یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز