یکی را ساختی محرم یکی را کشتی از حرمان فراموش کار من بنگر کدامست آن کدامست این
ز پیری دگرگون شود رای نغز فراموش کاری درآید به مغز
جوان و مست و فراموش کار و نادان است زمان زمان ز من بیدلش که یاد دهد؟
«وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ» فرو نمیآئیم مگر بفرمان خداوند تو «لَهُ ما بَیْنَ أَیْدِینا» او راست آنچه پیش ما، «وَ ما خَلْفَنا» و آنچه پس ما، «وَ ما بَیْنَ ذلِکَ» و آنچه میان ماست «وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا» (۶۴) و خداوند تو هرگز فراموش کار نبود و نیست.