کلمه فراز در زبان فارسی به معنای بلندی، ارتفاع یا نقطهی عطفی در یک متن یا سخن به کار میرود. این واژه به معنای قله یا بخش بالایی و مشخصی از یک موضوع یا متن است و میتواند به لحاظ مکانی یا مفهومی مورد اشاره قرار گیرد. هنگام استفاده از این واژه در جملات، میتوان آن را به عنوان اسم یا جزء توصیفی به کار برد. در صورتی که در شعر از این کلمه استفاده میکنید، باید به وزن و قافیه توجه داشته باشید. این کلمه یک کلمه دو سیلابی است و به راحتی میتواند در قافیهها گنجانده شود. در متون ادبی، این واژه به طور فلسفی و هنری به کار میرود و ممکن است بار معنایی عمیقی داشته باشد. در متون علمی یا رسمی، این واژه به عنوان یک اصطلاح دقیق و توصیفی مورد استفاده قرار میگیرد.
فراز
لغت نامه دهخدا
فراز. [ ف َ ] ( ص ) پهن شده و پخش گردیده. || سرکش، اعم از مردم نافرمان و اسب سرکش. || بلندشونده و بالارونده. || بلند. ( برهان ).
- به فراز شدن. فرازرفتن. رجوع بدین کلمات شود.
|| جمعآمده. ( برهان ). در این معنی بیشتر با فعل های آمدن، آوردن، شدن و گردیدن همراه آید. رجوع به ذیل ترکیبات آن شود. || گشاده و باز کرده شده. ( برهان ). باز. ( یادداشت بخط مؤلف ).
ترکیب ها:
- فرازآمدن. فرازشدن. فرازکردن. فرازگردیدن. فرازگشتن. در این معنی از اضداد است و بمعنی بسته نیزآید. رجوع بدین کلمات شود.
فرهنگ معین
( ~. ) [ فر. ] (اِ. ) جمله، عبارت.
فرهنگ فارسی
فرهنگ اسم ها
معنی: اوج، بلندی، ( به مجاز ) خوب، خوش، جای بلند، بلندترین بخش از جایی، باز، ( در قدیم ) ( به مجاز ) خوبی و خوشیِ حال و وضع، دارای وضع رو به بالا، دارای وضع روبه بالا و ( به مجاز ) خوب، بخش بالایی چیزی
فرهنگستان زبان و ادب
جملاتی از کلمه فراز
سر چو سرو از نشاط بفرازم رخ ز شادی چو گل برافروزم
بدو گفت شاه ای سرفراز مرد نه گرم آزموده ز گیتی نه سرد