فحشا

فرهنگ معین

(فَ ) [ ع. فحشاء ] (اِ. ) ۱ - گناه، کار زشت. ۲ - زنا.

فرهنگ عمید

۱. زنا.
۲. (اسم ) [قدیمی] گناه بزرگ و کار بسیارزشت.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - معصیت عمل زشت بدی که از حد در گذرد ۲ - زنا ۳ - نابکاری.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:روسپیگری

ویکی واژه

فحشاء
گناه، کار زشت.
زنا.

جمله سازی با فحشا

و اما فحشا و منکر و بغی پادشاه با رعیت آن است که درمیان ایشان بفسق و فجور زندگانی کند و ایشان را بر فساد دارد و عیاذبالله بفرزندان ایشان طمع فساد داردو خاندانها را بدنام کند. و در عهد او اهل فساد قوت گیرند و کار امر معروف و نهی از منکر مختل شود و کس امر معروف نتواند کرد. و بازار اهل دین و علم و صلاح کسادی یابد و بازار اهل فسق و ظلم و فساد روایی گیرد.
زشت دارد اللَّه تعالی هر بخیل بد گوی از شرم تهی، و بر جمله فحشاء آن زشتها است از فعل و از قول که مروت را خراب کند و مرد را بد نام کند. عبد اللَّه مسعود را گفتند فلان کس همه روز دزدی میکند و همه شب قرآن میخواند، جواب داد که: ستنهاه قراءته، و این از قول خدای تعالی گفت جلّ جلاله: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ».
و قال النبی (ص): لا صلاة لمن لم یطع الصلاة، و اطاعة الصلاة ان ینتهی عن الفحشاء و المنکر.
قاتل فحشا و بغی و منکر است روزه بر جوع و عطش شبخون زند
چون صراط ‌المستقیمت هست تاکی ز ابلهی دیده در فحشاء و دل در بغی و منکر داشتن