غزل

غزل

غزل یکی از نام‌های دخترانه زیبا در زبان فارسی است که به معنای شعر عاشقانه می‌باشد. در ادبیات فارسی، غزل به نوعی شعر گفته می‌شود که موضوعاتی چون عشق، زیبایی، دل‌تنگی و احساسات عاطفی را مورد بررسی قرار می‌دهد و دارای وزن و قافیه خاصی است.

این نام ریشه در ادبیات و فرهنگ فارسی دارد و به عنوان یکی از نمادهای شعر و ادبیات عاشقانه ایرانی شناخته می‌شود. شاعران بزرگی چون حافظ، سعدی و مولانا در آثار خود به غزل پرداخته‌اند و این قالب شعری در ادبیات فارسی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

این نام به خاطر معنای خود، به زیبایی، لطافت و احساسات عمیق انسانی اشاره دارد. این نام می‌تواند نمادی از ظرافت و عواطف لطیف دخترانه باشد. غزل به لحاظ آوایی نیز نامی خوش‌صدا و دلنشین است که به راحتی تلفظ می‌شود و جذابیت خاصی دارد.

انتخاب این نام می‌تواند نشان‌دهنده آرزوهای والدین برای داشتن دختری با روحیه‌ی لطیف، عاطفی و هنری باشد. این نام به نوعی می‌تواند نمایانگر عشق و علاقه والدین به ادبیات و هنر باشد.

لغت نامه دهخدا

غزل. [ غ َ ] ( ع مص ) رشتن.مغزول، نعت از آن است. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). ریسمان رشتن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 73 ). ریسیدن. ( غیاث اللغات ). رشتن. غُزول. || نوازش کردن: اخذ فی غزلهم والرفق بهم. ( دزی ج 2 ص 211 ). || ( اِ ) رشته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ریسمان. رسمان. ( لغت محلی شوشتر ذیل رسمان ). ریسمان. ( مهذب الاسماء ) ( غیاث اللغات ). مغزول از نظر تسمیه به مصدر و منسوب آن غزلی است. ( اقرب الموارد ). ج، غُزول. ( دزی ج 2 ص 211 ). رسن. ( غیاث اللغات ).
- دارالغزل؛ جایی که زنان رشته های خود را میفروشند. ( دزی ج 2 ص 211 ).
- غزل حریر؛ ابریشم رشته شده.
- غزل قطن؛ کتان رشته شده.
|| ریسمانی که با آن جانوران وحشی را میگیرند. || پیچک مو ( درخت ). || شراب غزل الکرم؛ از نوشابه هایی که معده را تقویت کنند و اشتها آورند. ( دزی ج 2 ص 211 ).
غزل. [ غ َ زَ ] ( ع مص ) سخن گفتن با زنان و عشقبازی نمودن. ( منتهی الارب ). حدیث زنان و حدیث عشق ایشان کردن. ( آنندراج ). محادثه با زنان. ( اقرب الموارد ). بازی کردن به محبوب. حکایت کردن از جوانی و حدیث صحبت و عشق زنان. ( غیاث اللغات ). دوست داشتن حدیث با زنان و صحبت با ایشان. ( تاج المصادر بیهقی ). ج، غُزول. ( دزی ج 2 ص 211 ). || سستی آوردن سگ و آن چنان باشد که چون به گرفتن نزدیک شود، آهو از ترس وی بانگ کند پس سگ بازگردد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). متحیر شدن از بانگ کردن آهوبره در روی بره. ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِمص ) ستایش کسی. ثنای کسی. ( مقدمة الادب زمخشری ). || سخنگویی با زنان. عشقبازی. ( منتهی الارب ). گفتگوی پسران و دختران جوان، و گفته اند به معنی عشقبازی با زنان است. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) در موسیقی یک قسمت از چهار قسمت نوبت مرتب یعنی تألیف کامل است، و آن چهار قسمت قول است و غزل وترانه و فروداشت. || سخنی که در وصف زنان و عشق ایشان گفته اند، و در عرف شعرا چند بیت مقرری است که پیش قدما زیاده از دوازده نیست و متأخران منحصر در آن ندانند، و با لفظ خواندن و سرودن و زدن و برداشتن و طرح کردن و از قلم ریختن مستعمل است. ( از آنندراج ). سرواد و کلام منظوم و شعر و چامه. ( ناظم الاطباء ). کلام موزون و مقفی در معاشقه و وصف حال زنان. شعری با مطلع و مقطع از پنج تا پانزده بیت و بیشتر در مدح و نوازش معشوقه و مغازله با او و جز آن. در کشاف اصطلاحات الفنون آمده: غزل اسم از مغازله است به معنی سخن گفتن با زنان و در اصطلاح شعرا عبارت است از ابیاتی چند متحد در وزن و قافیه، که بیت اول آن ابیات مصرع باشد فقط، و مشروط آن است که متجاوز از دوازده هم نباشد، اگر چه بعض شعرای سلف زیاده از دوازده هم گفته اند. فاما الحال آن طریقه غیرمسلوک است. و اکثر ابیات غزل را یازده مقرر کرده اند، و هر شعری که زیاده بر آن بود آن را قصیده گویند، و در غزل غالباً ذکر محبوب، و صفت حال محب و صفت احوال عشق و محبت بوده کذا فی مجمع الصنایع. غزل را تشبیب نیز گویند کذا فی جامع الصنایع. صاحب مجمع الصنایع تشبیب را از انواع غزل شمرده است - انتهی. صاحب مرآت الخیال گوید: ذکر تخلص در غزل از زمان سعدی لازم شده است - انتهی.

فرهنگ معین

(غَ زَ ) [ ع. ] ۱ - (مص ل. ) عشق بازی کردن. ۲ - حکایت کردن از عشق به زنان. ۳ - (اِ. ) شعری مرکب از چند بیت که دارای یک وزن بوده و آخر مصراع اول با آخر مصراع های دوم هم قافیه باشد.،~ خداحافظی را خواندن کنایه از: مردن، از دنیا رفتن.
(غَ زْ ) [ ع. ] ۱ - (مص م. ) ریسیدن. ۲ - (اِ. ) رشته، ریسمان.

فرهنگ عمید

۱. ریسیدن، رشتن.
۲. (اسم ) رشته، نخ.
۱. (ادبی ) شعری که معمولاً بین هفت تا پانزده بیت سروده می شود و موضوع آن غنایی و عاشقانه است، شعر عاشقانه.
۲. (اسم مصدر ) [قدیمی] سخن گفتن با زنان و عشق بازی کردن.
۳. (اسم مصدر ) [قدیمی] سخنی که در وصف زنان و در عشق آنان گفته شود، حدیث عشق زنان.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) رشتن ریسیدن ۲ - ( اسم ) رشته ریسمان رسن.
جمع غازله

فرهنگ اسم ها

اسم: غزل (دختر) (عربی) (طبیعت، هنری) (تلفظ: qazal) (فارسی: غَزل) (انگلیسی: ghazal)
معنی: نوعی شعر، شعر عاشقانه، عشق ورزی، هر نوع سخن آهنگین که به آواز یا با سازها خوانده می شود، ( در موسیقی ایرانی ) هر نوع سخن آهنگین [معمولاً به زبان فارسی] که به آواز یا همراه سازها خوانده می شده است

دانشنامه عمومی

غَزَل در ادبیات فارسی به قالبی از شعر سنتی گفته می شود. در قالب غزل که معمولاً بین پنج تا دوازده بیت متحدالوزن دارد، مصراع اول با مصراع های زوج هم قافیه است. بسیار رایج است که شاعر در آخرین بیت غزل، نام شاعرانه یا تخلص خود را بیاورد. غزل، بیشتر محتوای عاشقانه دارد. تا قبل از قرن ششم هجری، به جای غزل، تغزل رواج داشت که هویتی مستقل نداشت و غزلی بود که در ابتدای قصیده می آمد. در ادبیات عربی نیز به تشبیب، نسیب و تغزل، که معمولاً در ابتدای قصیده ها می آمد، غزل اطلاق می شد ( و هنوز هم می شود ). غزل در زبان های ترکی، هندی، اردو و انگلیسی نیز به منظور بیان مضمون عاشقانه به کار می رود و گاهی همراه با موسیقی خوانده می شود. علاوه بر این، مضمون های عارفانه برای بیان عشق به معبود نیز در غزل فارسی متداول بوده است. اما ممکن است از غزل برای بیان مضمون های اخلاقی، معرفتی، میهن پرستانه یا هر نوع تجربه شاعرانه دیگری هم استفاده شود. همچنین در یک غزل، ممکن است تنوع مطلب وجود داشته باشد.
غزل های اولیه در شعر فارسی، زبانی ساده دارند و به سبک خراسانی سروده شده اند. در قرن ششم، در ابتدا شاعرانی مانند خاقانی، انوری و ظهیر، که در اصل قصیده سرا بودند، تعداد قابل توجهی شعر در قالب غزل نیز سرودند. اما بعد، شاعرانی مانند سنایی و عطار ظهور کردند که توجه اصلی شان به غزل بود. در این قرن، سبک خراسانی افول کرد و شاعران به سبک عراقی روی آوردند. در این دوره، عطار از غزل برای بیان مفاهیم عرفانی استفاده کرد. غزل با ظهور سعدی به اوج زبانی خود رسید که بیانی روان و سهل و ممتنع داشت و واژگان پرکاربرد و همه فهم را به کار می برد. مولوی نیز، شرح سفر روحانی خود را در غزلیاتش منعکس کرد. او بسیاری از غزلیات خود را نه در کنج عزلت و در جدال با الفاظ، بلکه به صورت زنده و فی البداهه و در مجالس رقص و سماع و در حالت وجد سرود. در قرن هشتم، خواجوی کرمانی عشق و تصوف را در غزل خود در هم آمیخت که اوج روش او، در غزلیات حافظ دیده می شود. حافظ، که مشخصهٔ شعرش ایهام است، ممدوح و معشوق را با هم یکی کرد و مدح های او که به فرم غزل است، در ظاهر، ماهیت خود را آشکار نمی کند.
از اوایل قرن نهم، تا قرن یازدهم، شاعران برای سرودن غزل به سبک عراقی همچنان در تلاش بودند، اما توفیقی حاصل نمی شد. این بن بست زمینه ساز ظهور سبک هندی بود. اساس غزل سبک هندی این بود که شاعر در مصراع اول مطلبی معقول بگوید و در مصراع بعدی با شاهد یا مثالی، معنای مصراع اول را اثبات یا تبیین کند. از اواخر دورهٔ افشاریه جریانی تحت عنوان «جریان بازگشت» آغاز شد که طی آن، شاعران با پیروی از سبک های خراسانی و عراقی شعرهای جدیدی می سرودند. این جریان در دوره قاجار به اوج رسید. با شروع جنبش مشروطه، گنجاندن مضمون های میهن پرستانه در غزل متداول شد که به «غزل وطنی» شهرت یافت. با پدیدار شدن شعر نو، سبکی جدید در سرایش غزل به وجود آمد که به غزل نو یا غزل تصویری مشهور است. این نوع غزل، چه در لفظ و چه در مضمون، از امکانات شعر نو استفاده می کند. یکی از ویژگی های غزل نو، استفاده از وزن های جدید است. غزل سرایان نوگرا، توصیف در غزل را به معشوق زمینی و آسمانی محدود نکردند و تجربیات ذهنی خود را در جستجوی افق های تازه تر گسترش دادند. در اثر این تلاش، صور خیال در غزل نو به تازگی گرایید. غزل نو همچنین در محور عمودی خود پیوستگی بیشتری پیدا کرد.

دانشنامه آزاد فارسی

غَزَل
اصطلاحی در موسیقی قدیم ایرانی و نام نوعی تصنیف و نیز نوعی لحن موزون از هفده لحن مشهور قدیم موسیقی ایران. غزل دومین قسمت از فرم مهم و مشهور تصنیف با نام «نوبت مرتب» است که بر شعر پارسی استوار بوده است. در «نوبت مرتب» که از چهار قسمت قول و غزل و ترانه و فروداشت تشکیل شده بود، جز غزل شعر، قسمت های دیگر عربی بوده است. این قسمت از لحاظ فرم مانند قول اما شعر آن فارسی بود.
غزل

جملاتی از کلمه غزل

از من خدای را غزل عاشقی مخواه کز پیریم چو طفل قلمدوش می‌کنی
ای سر نامه نام تو عقل گره گشای را ذکر تو مطلع غزل طبع سخن سرای را
چون نکته نکته در غزل آرم ز وصف او بختم ز تحفه تحفه دولت دهد نشان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم