شکران

لغت نامه دهخدا

شکران. [ ش َ ] ( ع ص ) صفت است از شَکِر، و مؤنث آن شَکری ̍ است. ( از اقرب الموارد ): ضرع شکران؛ پستان پر از شیر. ( ناظم الاطباء ).
شکران. [ش ُ ] ( ع اِمص ) سپاسداری. مقابل کفران. ( منتهی الارب )( آنندراج ). شکر. سپاس. سپاسگزاری. ( یادداشت مؤلف ).تشکر. ( ناظم الاطباء ). خلاف کفران. ( اقرب الموارد ).
- شکران نعمت؛ سپاسداری نعمت. ( ناظم الاطباء ).
شکران. [ ش ُ ] ( ع مص ) شکر. شُکور. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). سپاسداری کردن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به شکر شود.

فرهنگ معین

(شُ ) [ ع. ] (مص ل. ) سپاسگزاری کردن، شکر گفتن، مق. کفران.

فرهنگ عمید

شکر کردن، شکر گفتن، سپاسگزاری کردن، سپاس داری.

فرهنگ فارسی

شکرکردن، سپاسگ اری، شکرگفتن، سپاسداری، ضدکفر
( مصدر ) سپاسگذاری کردن شگر گفتن مقابل کفران.
شکر شکور سپاسداری کردن.

ویکی واژه

سپاسگزاری کردن، شکر گفتن؛ م
کفران.

جمله سازی با شکران

آلبوم دارای ۱۱ قطعه است که دو قطعهٔ باور نکن و رستگاران، پیش از انتشار آلبوم، در تیتراژ سریال‌های شکرانه و راستگاران منتشر شده بودند و قطعهٔ خورشید فردا نیز برای جام جهانی فوتبال ۲۰۰۶ ساخته شده بود.
پیغام دوست راحت جان است و راح روح هان تا طرب کنیم به شکرانه ی فتوح
چرخ اگر گرد کنه گردد هم استغفاری بی شک آرد بتو شکرانه آن استغفار
این بشارت در چمن هر دم که می‌آرد نسیم می‌نهد اشجار سرها بر زمین، شکرانه را
بیان نقش میان بند مصریت قاری بگوید ارتو بشکرانه در میان آری
بر داغ سیه روزی عشاق ببخشای شکرانه آن رو که ولی نعمت ماه است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
انس
انس
درس
درس
نقض
نقض
اسکل
اسکل