در قانون ایران، شلاق به عنوان یکی از مجازاتهای اسلامی شناخته میشود و انواع مختلفی دارد:
شلاق تعزیری: مجازاتی که برای جرایم غیر از حدود تعیین شده است و بسته به نوع جرم و نظر قاضی، تعداد و شدت آن متفاوت است.
حدی: مربوط به جرایمی است که در قرآن و سنت مشخص شدهاند، مانند زنا و شرب خمر. این نوع دارای تعداد مشخصی است.
شلاق مستوجب قصاص: در مواردی که شخصی به دیگری آسیب رسانده و مجازات آن شلاق باشد، ممکن است به عنوان قصاص اجرا شود.
این مجازاتها تحت شرایط خاص و با رعایت قوانین شرعی و حقوقی اجرا میشوند.
شلاق. [ ش َ ] ( ع ص ) گستاخ. جسور. بی ادب. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) چماق. ( آنندراج ). || عصا. || تازیانه. شلاق. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شَلاّ ق شود.
شلاق. [ ش َل ْ لا ] ( ع اِ ) زنبیل گدایان و مسکینان و سائلان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
- شلاق درآوردن؛ گدایی کردن وسؤال نمودن. ( ناظم الاطباء ).
- || سخت رویی کردن در سؤال. || خریطه کوچک. ( ناظم الاطباء ).
شلاق. [ ش َل ْ لا ] ( از ع، اِ )تازیانه ای که از چرم سازند. ( ناظم الاطباء ). تازیانه. قمچی. سوط. مقرعه. از ماده شلق عربی بمعنی تازیانه زدن آمده است، لیکن در عربی بدین صورت بمعنی زنبیل گدایان است؛ از این رو گمان می کنم بمعنی تازیانه یامصنوع فارسی زبانان باشد و یا از لغت نامه های عرب فوت شده و در تداول ایرانیان باقی مانده است. ( یادداشت مؤلف ). || چهار دوال، چیزی است که مکاریان بدان چهار دوال و سیخ کوچک نصب کنند و به جای دوال اگر زنجیر کنند شلاق گویند. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). || زدن با تازیانه. ( ناظم الاطباء ). ضرب دست و مانند آن، مرادف سرچنگ و بدین معنی با لفظ زدن و خوردن مستعمل. ( آنندراج ). لفظ ترکی است. به زور دست زدن بر سر کسی یا کسی را به چوب زدن. ضرب دست. ( غیاث ).
- شلاق خوردن؛ ضربه دیدن. ضرب خوردن.
(شَ لّ ) [ تر. ] ۱ - (اِ. ) تازیانه. ۲ - (ص. ) شوخ. ۳ - مفسد.
تازیانه، تازیانه که از تسمه درست می کنند.
تازیانه، توبره، زنبیل گدایان
۱ - ( اسم ) تازیانه. ۲ - (صفت ) شوخ فتنه انگیز. ۳ - مفسد عیار.
شلاق در آوردن یعنی گدایی کردن و سوال نمودن سخت رویی کردن در سوال.
رجوع شود به:تازیانه