شجره

شجره

شجره خانوادگی، نموداری است که روابط خویشاوندی افراد یک خانواده را به تصویر می‌کشد. معمولاً شامل نام، تاریخ تولد و تاریخ وفات اعضای خانواده است. با استفاده از شجره خانوادگی، می‌توان به بررسی تاریخچه و ریشه‌های خانوادگی پرداخت. این ابزار به پژوهشگران و علاقه‌مندان به تاریخ خانواده کمک می‌کند تا ارتباطات و نسب‌های خانوادگی را بهتر درک کنند. همچنین می‌تواند در شناسایی ویژگی‌های ژنتیکی و بیماری‌های ارثی مفید باشد. ایجاد شجره خانوادگی، به حفظ و انتقال هویت فرهنگی و تاریخی خانواده کمک می‌کند.

لغت نامه دهخدا

( شجرة ) شجرة. [ ش َ ج َ رَ ] ( ع اِ ) یکی شَجَر و شِجَر. ج، شَجَرات، شِجَرات. ( از اقرب الموارد ). || مؤنث شجر. ( اقرب الموارد ).
- شجرة ابراهیم؛ پنجنگشت است. بعضی آن را ام غیلان و جمعی شانج دانند و مالیقی نوشته که در فلاجه شجر ابراهیم را عظیم و طویل و کثیرالشوک و پربرگ و گل آن زرد و خوشبو و آن را برم نامندو در صحراها و زمینهای خاکی و خشک بهم میرسد. ( از مخزن الادویه ). گیاهی است که آن را پنج انگشت گویند. ( برهان ). بعضی شجره ابراهیم خار مغیلان را گفته اند. ( برهان ). شاهبانک. برم. ( یادداشت مؤلف ).
- شجرة ابی مالک؛ به یونانی فلوماین نامند گیاهی است که دارای دو نوع بری و بحری است و گیاه آن فقط دارای یک ساق مربع سبزرنگ و برخی مایل به سرخی و بنفش باشد و بر روی آن گرههایی از هم دور و بر هر گرهی دو برگ بزرگ به اندازه کف دستی در برابر یکدیگر و این برگها دارای دندانه های اره مانند و پایین آن برگهای کوچک سفید و کثیرالشعبه و شاخهای آن مجوف و گل آن ریزه و بنفش و ثقیل الرایحه و ثمر آن چون نخودی مدور و تخم آن سیاه و باریک و بیخ آن بزرگ و بیرون آن سیاه و اندرون آن سفید بالزوجت، که چون در آب زنند از آن کفی مانند صابون برآید و از آن گازران جامه شویند، خوب پاک گردد و آن را صابون القاف نیز خوانند و رستنگاه آن جاهای نمناک و سایه و کنارآبها و میان آنهاست. گفته اند که قسمی از عرطنیثاست و غیر چوه صباغان است. و صاحب اختیارات بدیعی نوشته که: نوعی از گلیم شوی است و در آذربو مذکور شد. ( از مخزن الادویه ).

فرهنگ عمید

۱. یک درخت، درخت.
۲. = شجره نامه

فرهنگ فارسی

یک درخت، شجرات جمع، شجره نامه:درخت نامه، نسب نامه
۱ - یک درخت جمع: اشجار. یا شجره ابراهیم. ۱ - پنج انگشت. ۲ - خار مغیلان یا شجره رستم. زراوند طویل. یا شجره سلیمان. ۱ - مهر گیاه. ۲ - زوفا. ۳ - سراج القطراب. ۴ - بیخ درخت سرو. یا شجره مریم. تحت این نام عده بسیاری از گیاهان را ذکر میکنند ولی بیشتر منظور از شجره مریم گل نگونسار. یا شجره موسی. گل گلاب. ۲ - نسب نامه فهرست اسامی اجداد کسی شجره نامه شجره النسب. ۳ - انسان کامل.

دانشنامه عمومی

شجره (شهر). شجره ( به عربی: الشجرة ) یک شهر در اردن است که در استان اربد واقع شده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی شَجَرَةِ: درخت - روییدنیهایی که ساقه دارند
معنی غُلْباً: بزرگ و کلُفتان (جمع غلباء است، و شجرة غلباء یعنی درختی بزرگ و کلفت، پس حدائق غلب به معنای بوستانی است که درختانش عظیم و کلفت باشد. )
ریشه کلمه:
شجر (۲۷ بار)
شجره

جملاتی از کلمه شجره

چندانک آدمی را از دین بر خورداری بیش است او را معرفت زیادت است و هرکه را از دین نصیبه نیست از معرفت بی نصیب است و آنچ بار کمال دین است انسان مطلق متحمل آن توانست بود نه یک شخص معین چنانک شجره تواند متحمل ثمره بودن نه یک شاخ ابتداکه یک شاخ از زمین بر آید ثمره برو پدید نیاید تا آنگه که شجره شود ثمره بر شجره پدید آید بر هر شاخ.

قدش شجره نسب چو بر خواند پیوند به سرو غاتفر دارد
دانه ای را که خورد ازان شجره شد وجود من و تواش ثمره
چمن مجلس او بین که شجرهاش به طبع میوه از خاصیت باغ ارم ریخته اند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم