کلمه شتا در زبان فارسی به معنای فصل زمستان است و این واژه به طور خاص به این فصل اشاره دارد. علاوه بر این، شتا میتواند به معنای ناشتا و ناهار نیز استفاده شود، اما کاربرد اصلی و شناختهشده آن به فصل سرد سال مربوط میشود. در مقابل این کلمه، صیف به معنای تابستان است که به فصل گرما و روزهای آفتابی اشاره دارد. این دو واژه نشاندهندهی دو فصل متضاد هستند که هر یک ویژگیهای خاص خود را دارند. شتا با برف و سرما و صیف با گرما و آفتاب، هر کدام داستانهای خود را دارند و در فرهنگ و زندگی روزمره مردم بهوضوح دیده میشوند.
شتا
لغت نامه دهخدا
لقمه نان خویشتن نخورد
گر دو هفته همین شتا باشد.کمال اسماعیل.
شتا. [ ش َ ] ( ع ص، اِ ) جای درشت.( از منتهی الارب ). موضع خشن. ( از اقرب الموارد ). || صدر وادی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
شتا. [ ش ِ ] ( ع اِ ) قحط. ( اقرب الموارد ). || زمستان:
تا به سال اندر سه ماه بود فصل ربیع
نه مه دیگر صیف است و خریفست و شتاست.فرخی.برفروزآتش برزین که در این فصل شتا
آذر برزین پیغمبر آزار بود.منوچهری.چو سرسام سردست قلب شتا را
دوا به ْ ز قلب شتایی نیابی.خاقانی.چون زره دان این تن پر حیف را
نه شتا را شاید و نه صیف را.مولوی.کوزه ها سازی ز برف اندر شتا
کی کند چون آب بیند او وفا.مولوی.عمرگرانمایه در این صرف شد
تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا.سعدی.رجوع به شتاء شود.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
زمستان، موسم سرما.
فرهنگ فارسی
شتائ
قحط یا ماخوذ از تازی در فارسی بمعنی زمستان.
ویکی واژه
جمله سازی با شتا
به روز نبرد آن هژبر دلیر شتابد چو گرگ و گرازد چو شیر
چو قیصر شنید این سخن بار داد ازان آمدن گشت گشتاسپ شاد
آنجا که عنایت تو گوید بنشین مشتاق تو کام اژدها نشناسد