سیمابگون

فرهنگ عمید

به رنگ سیماب، نقره فام.

ویکی واژه

سیماب گون

جمله سازی با سیمابگون

دارد از رفعت محل آنکه فراشان صنع مسند جاهش بر این سیمابگون منظر نهند
یا چو زرین زورقی‌کز صدمتش پنهان شود درتک سیمابگون دریا دو صد سیمین حباب
از پی آن تا ببیند چهرهٔ شاهد درو چادر سیمابگون در روی نیلوفر کشد
سیماب آه من بکند چرخ را سیاه گر آه من به گنبد سیمابگون رود
گه زر افشاند درخش از گنبد سیمابگون گه زرعد افتد صدا در گنبد نیلوفری
زبس کشته برخاک شد باژگون زمین بی سکون گشت سیمابگون