سرداری

در زبان فارسی، سرداری به معنای مقام یا منصبی است که فرد به عنوان فرمانده یا رهبر گروهی از نظامیان یا نیروهای مسلح داشته باشد. این واژه ریشه در کلمه «سردار» دارد و به کسی اطلاق می‌شود که مسئولیت هدایت و رهبری نیروها را بر عهده دارد. به طور تاریخی، سرداران نقش بسیار مهمی در نبردها و امور حکومتی ایفا می‌کرده‌اند و تصمیمات آن‌ها می‌توانسته سرنوشت یک کشور یا منطقه را تحت تأثیر قرار دهد.

از دیدگاه تاریخی و اجتماعی، سرداران تنها به عنوان فرمانده نظامی شناخته نمی‌شدند، بلکه اغلب نفوذ سیاسی و اقتصادی نیز داشتند. در ایران و برخی کشورهای خاورمیانه، آنان علاوه بر رهبری ارتش، در مدیریت قلمروهای مختلف و جمع‌آوری مالیات و منابع نیز نقش مهمی داشتند. این جایگاه باعث می‌شد که آن‌ها هم در میدان جنگ و هم در عرصه سیاست اثرگذار باشند و مقام‌شان با احترام و ارزش اجتماعی همراه باشد.

امروزه مفهوم سرداری گاهی به صورت استعاری نیز استفاده می‌شود و به کسی اطلاق می‌شود که رهبری، مدیریت یا سرپرستی گروه یا سازمانی را برعهده دارد. در این معنا، سرداری می‌تواند فراتر از امور نظامی باشد و شامل مدیریت تیم‌ها، پروژه‌ها و حتی گروه‌های اجتماعی شود. این کاربرد مدرن نشان می‌دهد که اهمیت رهبری و مسئولیت‌پذیری همچنان در جامعه و سازمان‌ها باقی مانده است.

لغت نامه دهخدا

سرداری. [ س َ ] ( حامص مرکب ) سردار بودن. منصب سردار. مقام سردار: به ریاست و سرداری او رضا دادند و بر کفایت و ایالت او عهد بستند و بیعت کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). حاکم شهر ترشروی پیشوایی را نشاید و به سروری و سرداری نپاید. ( سعدی ).
نه هر زنی به دو گز مقنعه است کدبانو
نه هر سری به کلاهی سزای سرداری است.کلیجه.ترا رسد به جهان سروری و سرداری.؟ ( از امثال و حکم ).|| ( اِ مرکب ) نوعی لباس قدیمی در ایران.

فرهنگ معین

( ~. ) (ص نسب. ) نوعی لباس بلند مردانه که پشتش چین داشته روی لباس های دیگر می پوشیدند.
( ~. ) (حامص. ) سالاری، مهتری.

فرهنگ عمید

۱. (نظامی ) سپهسالاری، فرماندهی سپاه.
۲. [مجاز] ریاست ایل و طایفه.
۱. نوعی یقه.
۲. [قدیمی] نوعی لباس مردانۀ بلند که پشت آن چین دار بود و روی لباس های دیگر می پوشیدند.

فرهنگ فارسی

نوعی لباس مردانه بلندکه پشت آن چین داربود
۱ - ( صفت ) منسوب به سردار. ۲ - جامه چین دار مردانه که روی لباس پوشیده میشد و تا زیر زانو میرسد.

دانشنامه آزاد فارسی

(یا: کت فراکی؛ در لغت منسوب به سردار) تن پوش چین دار مردانه که روی لباس های دیگر می پوشیدند. در اواخر دورۀ قاجار این جامه مرسوم شد. قد کت فراکی تا بالای زانو و گاه زیر زانو بود و در کمر چین های متعددی داشت. در واقع سرداری نوعی کُلیجه ای کوتاه است که پس از مسافرت ناصرالدین شاه به اروپا در میان مردان رایج شد. عکس هایی از ناصرالدین شاه و آقارضا اقبال السلطنه که سرداری به تن دارند در دست است. دیولافوا در سفرنامۀ خود به ایران از این جامه یاد کرده است. به دنبالِ قبول پوشش اروپایی در میان تحصیل کردگان در خارج، در دورۀ پهلوی کارمندان ادارات و دیگر ساکنان شهری، که طرفدار تجدد بودند، رفته رفته سرداری را پذیرفتند. در ۴ مهر ۱۳۰۷ ش/۲۶ سپتامبر ۱۹۲۸ به حکم کابینه کت های اروپایی جایگزین سرداری شدند.

جمله سازی با سرداری

به گزارش لوسیوس فلاویوس آریان گزنفون مورخ یونانی زمانی که اسکندر به ولایت هیرکانیا رفت قشون خود را سه قسمت کرد؛ قسمتی که از همه زیاد تر بود با خود به زادراکرات برد و قسمت دیگر را با کراتر به مملکت تپوری‌ها (تپوری‌های ساکن دراسرم هیرکانیا) برد و قسمت سوم را به سرداری اری گیوس مأمور بود که با بار و بنه و خارجی‌ها حرکت کند.
اسدخان که در معیت شاهزاده محمدعلی میرزا دولتشاه بسر می‌برد، در سال ۱۲۳۷ هجری قمری سرداری سپاه بختیاری را در جنگ با امپراتوری عثمانی بر عهده داشت. هنگامی‌که دولتشاه در بغداد با سپاهیان عثمانی نبرد می‌کرد، اسدخان به همراه سواران بختیاری بصره را فتح کرد، هر چند سال بعد، شاه قاجار آن را به عثمانی بازگرداند.
به سرداری و سلطانی و خانی کی فرود آید سر کرسی‌نشینی کز ازل کرسی نشان آمد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
داشاق
داشاق
اندک
اندک
خفن
خفن
گولاخ
گولاخ