سامان

این اسم پسرانه دارای معانی متنوع و تاریخی است که به مفاهیم مختلفی اشاره دارد:

معانی اسم

سرزمین، مکان، ناحیه، محل: سامان به معنای سرزمین و مکان است. این معنا می‌تواند به فرد احساس تعلق به یک مکان خاص و هویت فرهنگی بدهد و نشان‌دهنده‌ی ارتباط او با سرزمین و سرنوشتش باشد.

ترتیب و روش کاری یا چیزی: این نام همچنین به معنای ترتیب و روش است. این ویژگی می‌تواند به فرد یادآوری کند که در زندگی‌اش باید به نظم و ترتیب اهمیت دهد و به دنبال راه‌حل‌های منطقی و سازمان‌یافته باشد.

دارایی و ثروت: سامان به معنای دارایی و ثروت نیز اشاره دارد. این معنا می‌تواند نشان‌دهنده‌ی موفقیت و رفاه اقتصادی باشد و به فرد احساس قدرت و توانایی در ایجاد و حفظ ثروت را القا کند.

قوت و توانایی: به عنوان یک مفهوم، این نام می‌تواند به قوت و توانایی نیز اشاره کند. این ویژگی به فرد یادآوری می‌کند که باید در زندگی‌اش از قدرت و استقامت خود بهره‌برداری کند و با چالش‌ها مقابله کند.

صبر، آرام و قرار: این کلمه همچنین به معنای صبر و آرامش است. این معنا می‌تواند به فرد کمک کند که در مواقع دشوار آرامش خود را حفظ کند و با صبر و شکیبایی به مشکلات زندگی پاسخ دهد.

جد خاندان ایرانی: در تاریخ، این نام به جد خاندان سامانی اشاره دارد که او را سامان خدات می‌نامیدند. این خاندان یکی از مهم‌ترین سلسله‌ها در تاریخ ایران بوده و تأثیرات فرهنگی و اجتماعی زیادی بر جای گذاشته است.

لغت نامه دهخدا

سامان. ( اِ ) پهلوی سامان، ارمنی سَهْمَن از شکل قدیمی پهلوی ساهمان ؟ اشتقاق آن از ریشه سانسکریت سد ( بمعنی اعتناکردن، نزول ) قطعی نیست

فرهنگ معین

[ په. ] (اِ. ) ۱ - اسباب، لوازم. ۲ - وسایل زندگی، باروبنه. ۳ - متاع، کالا. ۴ - آراستگی، نظم. ۵ - رواج و رونق. ۶ - آرام، قرار. ۷ - مکان، محل. ۸ - تدارک.

فرهنگ فارسی

قریه ای در شمال غربی چهار محال بختیاری در ناحیه غربی اصفهان متصل به زاینده رود و در طرف شمال رود مزبور.
اسباب خانه، لوا م زندگانی، افزارکار، کالای سفر
( اسم ) ۱ - اسباب وسایل. ۲ - اسباب خانه لوازم زندگی. ۳ - بار و بنه سفر لوازم مسافرت. ۴ - کالا متاع. ۵ - ترتیب نظم آرایش آراستگی. ۶ - تدارک تهیه. ۷ - اندازه مقیاس مقدار. ۸ - آرام قرار صبر. ۹ - مکان محل مقام. ۱٠ - نشانه هدف ( تیر ). ۱۱ - نشانه گاه مرز. ۱۲ - مرز حد. ۱۳ - بلندیهای کنار زمین همواری که در آن زراعت کرده باشند. ۱۴ - رواج رونق روانی. ۱۵ - عفت پاکدامنی پارسایی. ۱۶ - دولت ثروت. یا سر و سامان. خانه و زندگی وسایل زندگی.
ابن لافخ بن منوشائیل بن متوخائیل بن عیراز بن قابیل بن آدم و برادر یا فال بر قال اول کسی بعلم طب شروع کرده

فرهنگ اسم ها

اسم: سامان (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: sāmān) (فارسی: سامان) (انگلیسی: saman)
معنی: سرزمین، مکان، ترتیب و روش کاری، ثروت، توانایی، صبر، آرام و قرار، ناحیه، محل، ترتیب و روش چیزی یا کاری، دارایی، قوت، ( اَعلام ) ) جدِ خاندان سامانی که او را «سامان خدات» می گفتند، ) نام شهری در شهرستان شهرکرد، در استان چهارمحال و بختیاری، ( در اعلام ) جدِ خاندان سامانی که او را ' سامان خدات' می گفتند، نظام، نام مؤسس سلسله سامانیان

جملاتی از کلمه سامان

آمد آن شمع شبی بر سر و، سامانم سوخت جستم از جای چنان گرم، که دامانم سوخت
از سر دشمن چو مایه یافت سنانت یافتم آن روز معنی سر و سامان
زین نشیمن نغمه‌ ی شوقی به سامان‌ کرده گیر سایهٔ دیوار دارد زیر و پشت بام بم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم