زیروبمی، در علم آواشناسی شنیداری، به عنوان یکی از مشخصههای بنیادین و برجستهی آواها شناخته میشود که ادراک حسی ما از بلندی یا کوتاهی یک صوت را شکل میدهد. این پدیدهی پیچیده، نتیجهی تعامل ظریف و هماهنگ دو مؤلفهی اصلی فیزیکی است: تواتر (فرکانس) و دامنهی ارتعاش تارهای صوتی. به عبارت دیگر، نحوهی حرکت و لرزش تارهای صوتی در حنجرهی انسان است که موجهای صوتی با ویژگیهای خاص خود را تولید کرده و مغز ما این ویژگیها را به صورت زیر یا بم بودن یک صدا تعبیر میکند.
تواتر ارتعاش تارهای صوتی، که با واحد هرتز (Hz) اندازهگیری میشود، نقش محوری در تعیین زیروبمی دارد. هرچه تارهای صوتی با سرعت بیشتری ارتعاش کنند، تواتر بالاتر رفته و صدای تولیدشده زیرتر خواهد بود؛ و بالعکس، ارتعاشات کندتر منجر به تواتر پایینتر و در نتیجه صدایی بمتر میشوند. علاوه بر این، دامنهی ارتعاش، که به میزان جابهجایی تارهای صوتی از حالت تعادلشان اشاره دارد، بر شدت و بلندی صوتی که ما میشنویم تأثیر میگذارد، اما در ترکیب با تواتر، به ادراک کلی ما از زیروبمی نیز کمک میکند. این ترکیب منحصربهفرد فرکانس و دامنه است که گسترهی وسیعی از زیروبمیها را در گفتار و موسیقی انسان ایجاد میکند و به ما امکان میدهد تا احساسات، تأکیدها و حتی معانی مختلف را منتقل کنیم.