زهراب

زهراب

در عشق توام نصیحت و پند چه سود / زهراب چشیده ام مرا قند چه سود

شعر مولانا به بیان عمیق احساسات انسانی و عشق می‌پردازد. در این بیت، شاعر به نوعی از عشق اشاره می‌کند که فراتر از نصیحت و پند است. او می‌گوید که در عشق، نصیحت و پند هیچ سودی ندارند، زیرا او تجربه‌ای عمیق و دردناک از عشق را چشیده است.

عبارت زهراب چشیده‌ام به معنای تجربه تلخی است که شاعر از عشق داشته و در واقع، زهراب به عنوان سم و زهر، نمادی از درد و رنج ناشی از عشق است که شاعر آن را چشیده و به خوبی درک کرده است.

در ادامه، اشاره به قند نشان‌دهنده شیرینی و لذت عشق است. اما شاعر با بیان اینکه مرا قند چه سود نشان می‌دهد که حتی شیرینی عشق نیز نمی‌تواند بر تلخی تجربه شده غلبه کند و این تضاد بین شیرینی و تلخی در عشق، نشان‌دهنده پیچیدگی و عمق احساسات انسانی است که مولانا به زیبایی در این بیت به تصویر کشیده است.

لغت نامه دهخدا

( زهرآب ) زهرآب. [ زَ ] ( اِ مرکب ) زهراب. زهرابه. آب زهرآلوده. ( فرهنگ فارسی معین ). آبی که در آن زهر تعبیه بود. ( شرفنامه منیری ). آب زهرآلود. ( ناظم الاطباء ). آبی ممزوج با زهر. آب آمیخته به زهر. زهر مایع. آب به سم آمیخته. آب مسموم، که به لب شمشیر و جزآن دادندی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) 
- زهراب ریختن؛ آب تاختن. پیشاب ریختن. شاشیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
|| آب چرکین و متعفن. ( ناظم الاطباء ). || آبی را نیز گویند که بدان پنیر بندند یعنی مایه که شیر راپنیر کند. ( برهان ) ( از شرفنامه منیری ). آب یا مایه ای که شیر را پنیر کند و بدان پنیر بندند. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ). || یک نوع گیاهی آبی که ورتاج نیز گویند. ( ناظم الاطباء ).
زهرآب. [ زَ / زُ ] ( اِ ) بلبل. عندلیب. ( ناظم الاطباء ). رجوع به زهرابی شود.

فرهنگ معین

(زَ ) (اِمر. ) ۱ - آب زهرآلود. ۲ - مایه ای که شیر را پنیر کند.

فرهنگ عمید

۱. [عامیانه] شاش، پیشاب.
۲. [قدیمی] آب زهرآلود.

فرهنگ فارسی

زهر آب، آب زهر آلوده، شاش، پیشاب
( اسم ) ۱ - آب زهر آلوده. ۲ - آبی که بدان پنیر بندند مایه ای که شیر را پنیر کند. ۳ - آبی که بعض میوه ها و نباتات را در آن خیس کنند تا تلخی و شوری آن گرفته شود. ۴ - ادرار شاش پیشاب.
( زهر آب ) ( اسم ) ۱ - آب زهر آلوده. ۲ - آبی که بدان پنیر بندند مایه ای که شیر را پنیر کند. ۳ - آبی که بعض میوه ها و نباتات را در آن خیس کنند تا تلخی و شوری آن گرفته شود. ۴ - ادرار شاش پیشاب.
بلبل عندلیب

ویکی واژه

آب زهرآلود.
مایه‌ای که شیر را پنیر کند.

جملاتی از کلمه زهراب

بیداد ناوک مژه زهراب دادهای هرجا دلی ست خانهٔ زنبور می کند
چشم مست او که مژگان را به قتلم تیز کرد خنجر زهراب داده در کف قصاب داد
از این سنگین‌دلان قانع به زهراب جفا گشتم وفا شهدی‌ست در دل‌های مؤمنین می‌شود پیدا
وزین روی کابل به مهراب ده سراسر سنانت به زهراب ده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم