در علم لرزهنگاری، اصطلاح دورافت به فاصلهی مکانی مشخصی اطلاق میگردد که بین چشمهی تولیدکنندهی امواج لرزهای (مانند انفجار یا چکش لرزهای) و لرزهیاب یا مرکز آرایهای از لرزهیابها وجود دارد. این فاصله، که یکی از پارامترهای بنیادی در طراحی و اجرای عملیات لرزهنگاری به شمار میرود، نقش حیاتی در کیفیت دادههای اکتسابی و صحت تفسیرهای بعدی ایفا میکند. انتخاب دقیق مقدار دورافت، تأثیر مستقیمی بر وضوح ثبت امواج، تفکیکپذیری ساختارهای زیرسطحی و در نهایت، موفقیت پروژههای اکتشافی و مطالعات زمینشناسی دارد.
تعیین دورافت مناسب نیازمند درک عمیقی از اهداف پروژه، ویژگیهای محیطی محل مطالعه (مانند جنس و ترکیب لایههای زمین) و نوع امواج لرزهای مورد نظر (مانند امواج مستقیم، انعکاسی یا شکستهشده) است. به عنوان مثال، در مطالعاتی که هدف آنها شناسایی ساختارهای کمعمق است، معمولاً از انواع کوتاهتر استفاده میشود تا امواج سطحی و بازتابهای نزدیک بهخوبی ثبت گردند. در مقابل، برای بررسی لایههای عمیقتر زمین، نیاز به دورافتهای بلندتر است تا امواج با زاویهی فرود مناسب به ساختارهای عمیق نفوذ کرده و اطلاعات لازم را بازگردانند. این انتخاب سنجیده، امکان جمعآوری دادههای جامع و قابل اعتماد را فراهم میآورد.
اهمیت آن تنها به فاصلهی فیزیکی محدود نمیشود، بلکه به تحلیلهای زمانی و مکانی دادهها نیز وسعت میبخشد. با تغییر آن، زمان رسید امواج لرزهای به لرزهیابها تغییر کرده و این تفاوتهای زمانی، مبنایی برای محاسبهی سرعت امواج و شناسایی مرزهای لرزهای در زیر سطح زمین میشود. بنابراین، نه تنها یک پارامتر هندسی، بلکه ابزاری قدرتمند برای رمزگشایی از ساختار درونی زمین و کشف منابع زیرزمینی به شمار میرود. انتخاب بهینهی آن، همواره یکی از چالشهای اصلی و در عین حال، یکی از کلیدهای موفقیت در علم لرزهنگاری کاربردی محسوب میشود.