آتشخانه

لغت نامه دهخدا

( آتش خانه ) آتش خانه. [ ت َ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) معبد آتش پرستان. آتشکده. آتشگاه. بیت النار. بیت النیران: و این آتشخانه را که داریم و خورشید را که داریم نه بدان داریم که گوئیم این را پرستیم اما بجایگاه آن داریم که شما محراب دارید. ( تاریخ سیستان ). || مجموع سلاح آتشین از توپ و تفنگ و نظائر آن در فوجی از سپاهی. || آتشخانه سماور و کشتی و راه آهن؛ قسمتی که آتش در آن است. و آتشخانه تفنگ، درون لوله آن است.

فرهنگ عمید

( آتش خانه ) ۱. کوره.
۲. جای روشن کردن آتش.
۳. آن قسمت از ماشین یا کارخانه که مواد سوختنی در آن ریخته می شود و آتش می گیرد.
۴. آتشکده.
۵. اسلحه خانه.

فرهنگ فارسی

( آتش خانه ) معبد آتش پرستان
( آتشخانه ) ( اسم ) ۱ - جای روشن کردن آتش. ۲ - کوره. ۳ - قسمتی از سماور کشتی راه آهن که آتش در آنست. ۴ - آتشکده آتشگاه. ۵ - لول. تفنگ. ۶ - مجموع سلاحهای آتشین از توپ و تفنگ و مانند آنها.

ویکی واژه

آتش‌خانه
(مواد): کوره، جای افروختن آتش در سماور.
(نظامی): مخزن باروت و دیگر مواد انفجاری در توپ و تفنگ.
داش

جمله سازی با آتشخانه

💡 به آتشخانه داغ دل ما می زند دامن لب خود هر که بگشاید چو گل از بهر پند ما

💡 ترا سامان کاوش نیست از کوتاهی بینش وگرنه هر شراری در دل آتشخانه ای دارد

💡 مهر و مه بی‌تابی پروانه بر گردش کنند گر بریزند از غبارم رنگ آتشخانه‌ها

💡 عرق دارد عنان احتیاج بی‌نقاب من ره صد دیر آتشخانه واکرده‌ست آب من

💡 دود دل عمریست بیدل می‌دهم پرواز و بس بر گسستن بسته‌ام زنار آتشخانه‌ای

💡 عشق آتشدست اصلاح تو نتوانست کرد بعد عمری خام از آتشخانه بیرون آمدی

اسرار کردن یعنی چه؟
اسرار کردن یعنی چه؟
تخصیص یعنی چه؟
تخصیص یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز