بزاق، که به طور عامیانه تُف نامیده میشود، مایعی است که توسط غدد بزاقی تولید و در دهان ترشح میشود. این مایع که عمدتاً از 99.5% آب تشکیل شده، حاوی اجزای دیگری مانند الکترولیتها، مخاط، گلبولهای سفید، سلولهای پوششی، آنزیمهای گوارشی (مانند لیپاز و آمیلاز) و عوامل ضد میکروبی (مانند پادتن A و لیزوزیم) است. وظایف بزاق در دهان بسیار متعدد و حیاتی است: آنزیمهای موجود در بزاق، فرایند هضم چربیها و کربوهیدراتهایی مانند نشاسته را آغاز میکنند. بزاق به تجزیه و پاکسازی باقیمانده غذا بین دندانها کمک کرده و از پوسیدگی آنها جلوگیری میکند. با مرطوب و نرم کردن غذا، عمل جویدن و سپس بلع را آسانتر میسازد. رطوبت مخاط دهان، زبان، گلو و حلق را حفظ کرده و به بهبود فرآیندهای صحبت کردن، تنفس و چشایی کمک میکند. بزاق با تنظیم pH دهان، مقاومت دندانها را در برابر خوردگی و پوسیدگی ناشی از اسیدها افزایش میدهد. حاوی آنزیم لیزوزیم است که باکتریهای دارای دیواره سلولی را از بین میبرد.
آب دهان
لغت نامه دهخدا
- امثال:
آب دهان برای چیزی رفتن؛ خواهان و آرزومند آن بودن.، ( آبدهان ) آبدهان. [ دَ ] ( ص مرکب ) آنکه سِر نگاه نتواند داشت: آبدهانی است که سخن نگاه نتواند داشت. ( نفثةالمصدور، در صفت قلم ).
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
بزاق خدو
( آبدهان ) ( صفت اسم ) آنکه سر نگاه نتواند داشت کسی که راز نگاه ندارد
آنکه سر نگاه نتواند داشت
دانشنامه آزاد فارسی
دانشنامه اسلامی
فرو بردن بزاق براى روزه دار جایز است.
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۲۹۸.
بیرون انداختن بزاق در حال نماز
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۵۸.
در حلیّت یا حرمت خوردن بزاق شخص دیگر اختلاف است.
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۶، ص۳۹۳.
...
ویکی واژه
بزاق دهان، بصاق، گلیز، غلیز، خیو، خدو.
(قدیم): آنکه رازدار نیست.
جمله سازی با آب دهان
گویم ای واعظ دهانت را لئیمان دوختند او همی بلعد ز بیم آب دهان، من با کیم
گرفتش عنان سخت پس ناگهان بیفکند بر رویش آب دهان
میچکید آب ازان دو لعل نهان آب دیده ولی نه آب دهان