اورك

اورك

 اَورک به طنابی اطلاق می‌شود که دو طرف آن به یک نقطه بلند متصل شده و فردی بر روی آن نشسته و در هوا حرکت می‌کند. همچنین، در اصطلاحات پزشکی، به معنای بزرگ سرین و مردی با ران‌های بزرگ است. مؤنث آن ورکاء نامیده می‌شود. به طور کلی، این واژه به ریسمانی اشاره دارد که دو طرف آن به ارتفاعی بسته شده و فردی در وسط آن نشسته و به جلو و عقب حرکت می‌کند، که به آن بادپیچ یا تاب نیز گفته می‌شود.

لغت نامه دهخدا

( آورک) آورک. [ وَ رَ ]( اِ ) تاب. اَورک. و آن طنابی است دو سوی آن بر بالائی استوار کرده که بر آن نشسته در هوا آیند و روند.
اورک. [ اَ رَ ] ( ع ص ) بزرگ سرین. ( مهذب الاسماء ). مرد بزرگ ران. ( ناظم الاطباء ). مرد بزرگ برسوی ران. مؤنث آن ورکاء. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
اورک. [ اَ رَ ] ( اِ ) آورک. ریسمانی که در شاخ درخت و مانند آن آویزند و کودکان در ایام عید نوروز در آن نشسته درهوا آیند و روند کنند. ( از ناظم الاطباء ) ( برهان ) ( انجمن آرای ناصری ) ( هفت قلزم ) ( آنندراج ): 
هرکه را عقل باشد و فرهنگ 
نزد او اورک است به زاورنگ.شمالی دهستانی ( از آنندراج ).
اورک. [ ] ( اِخ ) تیره ای از طایفه ممزائی ایل چهارلنگ بختیاری. ( جغرافیای سیاسی کیهان ).
اورک. [ ] ( اِخ ) طایفه ای از طوایف دیناری هفت لنگ. ( جغرافیای سیاسی کیهان ). این طایفه دارای شعب زیر است: خواجه، زنگی، قلعه سروی، غلام موزرموئی، کشی خالی، اولاد حاجی علی، غریبی، جلالی، ممسنی.

فرهنگ معین

( آورک ) (وَ رَ ) ( اِ. ) اورک. تاب، تاب خوردن.
(اَ رَ ) (اِ. ) تاب.

فرهنگ فارسی

اورک: بادپیچ، تاب، ریسمانی که ازجایی آویزندوبا آن بجلووعقب بروند
( اسم ) ریسمانی که شاخ. درخت یا جایی مرتفع آویزند و در آن نشینند تاب خورند باد پیچ تاب.
تیره از طایفه ممزائی ایل چهار لنگ بختیاری.

جملاتی از کلمه اورك

مردم اين دهكده از شاخه هفت لنگ، طايف اورك و دينارانی باب و تيره چهاربنیچه می‌باشند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال اوراکل فال اوراکل فال مکعب فال مکعب فال احساس فال احساس