اصطکاک نیروی مقاومتی است که در برابر حرکت اجسام بر روی سطوح ایجاد میشود. این نیرو همواره در جهت مخالف حرکت عمل کرده و با آن مخالفت میکند. برای ایجاد اصطکاک در اجسام، باید نیرویی بزرگتر از این نیرو در جهت حرکت به کار برد. در absence of friction, ماشینها نمیتوانند ترمز کنند و فعالیتهایی مانند راه رفتن روی زمین یا حرکت با دوچرخه غیرممکن خواهد بود. به عبارت دیگر، نیرویی است که مانع از حرکت جسم میشود یا اگر جسم در حال حرکت باشد، حرکت آن را دشوارتر میکند. اصطکاک به دو نوع ایستایی و جنبشی تقسیم میشود. هرگاه نیروی افقی به جسمی که بر روی یک سطح افقی در حالت سکون قرار دارد وارد شود و جسم همچنان در حالت سکون باقی بماند، این امر نشاندهنده این است که مجموع نیروهای وارد شده بر آن برابر با صفر است. به عبارت دیگر، نیرویی به اندازه نیروی وارد شده بر جسم عمل میکند که نیروی F را خنثی میسازد. این نیرو به نام نیروی اصطکاک ایستایی شناخته میشود و ناشی از تعامل بین دو سطحی است که نسبت به یکدیگر ساکن و در تماس هستند.
اصطکاک
لغت نامه دهخدا
مرا از طبع سنگین آنچه زاید
صدای اصطکاک آن سفالست.انوری.و از اصطکاک اجرام ثقیل دست آس در فضای خانه صورت رعدظاهر میگشت. ( سندبادنامه ص 96 ). مسامع هوا از اصطکاک مقارعات پرمشغله گردانیدند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 65 ).
تا کف دریا نیاید سوی خاک
کاصل او آمد بود از اصطکاک.مولوی ( مثنوی ).|| گیراندن. ( لغت خطی ). || مالش. ( لغات فرهنگستان ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. مالش دو چیز به هم، به هم ساییدن.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) بهم خوردن بهم رسیدن بهم ساییدن. ۲ - ( اسم ) مالش حرکت دو جسم روی یکدیگر. جمع اصطکاکات.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
اصطکاک نیروی مقاومتی است که در برابر حرکت اجسام از سطح به وجود می آید. این نیرو فقط در خلاف جهت حرکت است و با حرکت اجسام مخالفت می کند. برای ایجاد مالش در اجسام باید نیرویی بزرگ تر از نیروی اصطکاک در جهت حرکت اعمال کرد. ( نیروی اصطکاک همیشه بر حرکت مخالفت نمی کند ) اگر نیروی اصطکاک نباشد ماشین نمی تواند ترمز کند و راه رفتن روی زمین - حرکت دوچرخه و… غیرممکن است. تعریف دیگر:نیرویی است که مانع حرکات جسم یا اگر جسم در حال حرکت است آن را مانع حرکت می کند. انواع:ایستایی، جنبشی
هرگاه به جسمی که بر یک سطح افقی در حالت سکون است نیروی افقی وارد شود و جسم حرکت نکند و در حال سکون باقی بماند، نشانگر آن است که برآیند نیروهای وارده بر آن صفر است. پس نیرویی به اندازه نیروی وارده، بر جسم وارد می شود که نیروی F را خنثی می کند. این نیرو، نیروی اصطکاک ایستایی نامیده می شود و از برهم کنش بین دو سطحی که نسبت به هم ساکن هستند و با هم در تماس اند به وجود می آید.
اگر نیروی F را بزرگ تر کنیم به طوری که جسم در آستانه حرکت قرار گیرد، در این حالت نیروی اصطکاک در آستانه حرکت نامیده می شود که برابر با بیشینه نیروی اصطکاک ایستایی است.
نیروی در آستانه حرکت در یک نقطه اتفاق می افتد که مشخصه ای برای محاسبه ضریب اصطکاک ایستایی می باشد، چنانچه نیروی اعمالی به جسم بیشتر از حد آستانه حرکت شود ضریب اصطکاک جنبشی درگیر خواهد شد که مقدار آن از مقدار ایستایی کمتر است همچنین شتاب جسم در آستانهٔ حرکت صفر می باشد. [ نیازمند منبع]
با حرکت جسم جامد بر سطح جسم جامدی دیگر، نیرویی موازی سطح تماس به هریک از دو جسم از طرف جسم دیگر، وارد می شود که نیروی اصطکاک جنبشی نام دارد. نیروی اصطکاک جنبشی از برهم کنش بین دو سطحی که نسبت به هم متحرک می باشند و با هم تماس دارند به وجود می آید. جهت نیروی اصطکاک جنبشی در خلاف جهت حرکت جسم است.
• در اکثر اوقات نیروی اصطکاک ایستایی بزرگ تر از نیروی اصطکاک جنبشی است. طبق قانون اول نیوتن که قانون اینرسی هم نامیده می شود، جسم در حال سکون تمایل دارد در حالت سکون باقی بماند و چنان چه حرکت یک نواخت دارد به حرکت خود ادامه دهد. زمانی که به جسمی ساکن نیرو وارد می شود تا شروع به حرکت کند باید بر نیروی اینرسی و نیروی اصطکاک غلبه کرد. اما زمانی که جسم در حال حرکت یک نواخت و بدون شتاب است تنها غلبه بر نیروی اصطکاک وجود دارد، پس به نیروی کمتری نیاز خواهد بود. مانند راه رفتن بر روی زمین که علت ان اصطکاک جنبشی است
دانشنامه آزاد فارسی
در فیزیک، نیرویی در مخالفت با حرکت نسبی بین دو جسم در حال تماس. ضریب اصطکاک را به صورت نسبت نیروی لازم برای برقراری این حرکت نسبی به نیروی عمود بر سطحتماستعریف می کنند که دو جسم را به یکدیگر می فشارد. با روان سازهایی مانند روغن، گریس، و گرافیت اصطکاک را تا حد زیادی کاهش می دهند. امروزه برای به حداقل رساندن اصطکاک در ماشین هایی با سرعت دورانی بالا از یاتاقان های هوا استفاده می کنند. گاه نیز اصطکاک را با ناهموارسازی سطوح به عمد افزایش می دهند؛ از آن جمله است در لنت های ترمز، تسمه های نقاله، تخت کفش ها، و لاستیک چرخ ها.
ویکی واژه
مالش.