ابوالفضل

ابوالفضل ممکن است نامی باشد که به اشخاص مختلفی اطلاق شود، اما یکی از شناخته‌شده‌ترین شخصیت‌هایی که با این نام در تاریخ اسلام شناخته می‌شود، حضرت ابوالفضل العباس، برادر بزرگوار حضرت سیدالشهداء، امام حسین (علیه‌السلام) است که به عنوان نماد وفاداری، شجاعت و فداکاری در تاریخ اسلام شناخته می‌شود. او در واقعه عاشورا، در کربلا به دفاع از برادرش امام حسین و خانواده‌اش پرداخت و با جانفشانی‌های بی‌نظیر خود، الگوی ایثار و از خودگذشتگی را به نمایش گذاشت. این شخصیت بزرگ، علاوه بر شجاعت در میدان جنگ، دارای اخلاق حسنه و فضایل انسانی نیز بود و همواره در کنار برادرش به عنوان یار وفادار و دلسوز حضور داشت. او نه تنها در جنگ، بلکه در زمینه‌های اجتماعی و دینی نیز نقش مهمی ایفا کرد و به عنوان یکی از شخصیت‌های برجسته تاریخ اسلام، مورد احترام و محبت عموم مسلمانان قرار دارد. در واقع، این نام به عنوان یک نماد از فداکاری و ایثار در فرهنگ اسلامی باقی مانده است و یاد و خاطره‌اش همواره در دل‌های آزادگان زنده است. این شخصیت فراموش‌نشدنی، موجب تقویت ایمان و اراده مسلمانان در برابر ظلم و ستم شده و همواره الهام‌بخش نسل‌های آینده خواهد بود.

لغت نامه دهخدا

ابوالفضل. [ اَ بُل ْ ف َ] ( ع ص مرکب، اِ مرکب ) خداوند هنر. صاحب فضل. || دینار. ( السامی فی الاسامی ) ( دهّار ) ( مهذب الاسماء ). || کنیتی از کنای عرب. || ودر فارسی گاه نام و علم مرد آید: میرزا ابوالفضل.
ابوالفضل. [ اَ بُل ْ ف َ ] ( اِخ ) ابن ابی الحسن. یکی از امیرزادگان بنی مرین برادر ابی عنان. او بروزگار پدر ولایت تونس داشت و بزمان فرمانروائی برادر خود ابوعنان حکمران غرناطه بود و سپس عصیان ورزید و مأخوذ و مقتول گشت. رجوع به ابوعنان... شود.
ابوالفضل. [ اَ بُل ْ ف َ ] ( اِخ ) ابن ابی طاهر. رجوع به ابن ابی طاهر شود.
ابوالفضل. [ اَ بُل ْ ف َ ] ( اِخ ) ( حاج میرزا... ) ابن ابی القاسم ( حاج میرزا... ) معروف بکلانتری. از علمای قرن سیزدهم ساکن طهران. او راست: کتاب شفاءالصدور.
ابوالفضل. [ اَ بُل ْ ف َ ] ( اِخ ) ( امیر... ) ابن ابی نصر احمدبن علی میکالی. ملقب بامیرالوزراء میکالی و پسر و پدر هردو ممدوح اسدی طوسی باشند.
ابوالفضل. [ اَ بُل ْ ف َ ] ( اِخ ) ابن اَحْنف. رجوع به ابن احنف شود.
ابوالفضل. [ اَ بُل ْ ف َ ] ( اِخ ) ( امیرشیخ... ) ابن امیر علیکه. شاهرخ بن تیمور پس از مرگ امیر علیکه مناصب وی را به فرزند ارشد او امیرشیخ ابوالفضل تفویض کرد و در شهور سنه خمسین و ثمانمائه ( 850 هَ. ق. ) آنگاه که شاهرخ به قصد شیراز بری رسید امیرسلطان شاه برلاس و امیر ابوالفضل بن امیر علیکه گوگل تاش و امیر نظام الدین احمد فیروزشاه را برسم مقدّمه پیشتر روانه کرد و سال بعد شاهر خ سلطان شاه و شیخ ابوالفضل صاحب ترجمه و میرک احمد فیروزشاه را نزد سلطان محمد فرستاد تا او را به استغفار و اعتذار از طغیان خویش بازداشته و بخدمت جد خود یعنی شاهرخ آرند. رجوع به حبیب السیر ج 2 ص 205، 207، 208 و بعد شود.
ابوالفضل. [ اَ بُل ْ ف َ] ( اِخ ) ابن ترک جیلی. رجوع به ابن ترک جیلی شود.
ابوالفضل. [ اَ بُل ْ ف َ ] ( اِخ ) ابن حجرعسقلانی. رجوع به ابن حجر ابوالفضل شهاب الدین شود.
ابوالفضل. [ اَ بُل ْ ف َ ] ( اِخ ) ابن حنزابه. رجوع به ابن حنزابه... شود.
ابوالفضل. [ اَ بُل ْ ف َ ] ( اِخ ) ابن خازن. رجوع به ابن خازن... شود.
ابوالفضل. [ اَ بُل ْ ف َ ] ( اِخ ) ابن شرائطی. رجوع به ابوالفضل بن یامین شود.
ابوالفضل. [ اَ بُل ْ ف َ ]( اِخ ) ابن شمس الخلافه. رجوع به ابن شمس الخلافه شود.

فرهنگ فارسی

طبیبی یهودی معروف به شریطی از مردم حلب
عباس ابن علی چهارمین فرزند علی ع و بزرگترین فرزند ام البنین و به [ قمر بنی هاشم ] معروف بود ٠ وی در روز عاشورای ۶۱ ه. ق ٠ در واقعه کربلا شهید شد و بقعه او در کربلاست ٠

ویکی واژه

لقب و کنیه حضرت عباس. ابوالفضل از دو بخش ابول - فضل تشکیل شده و احتمالا اَبَل یا اَبول به دو بخش اَ - بل قابل تجزیه است.

جملاتی از کلمه ابوالفضل

گوید آن یک بده به نذر ابوالفضل یک دو سه شاهی به دست سیّدِ مسکین
ابوالفضل چون زین جهان رخت بست به عرش برین نزد داور نشست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم