ویکی واژه
(قدیم): آنکه کف پایش بر اثر راه رفتن زیاد تاول زده باشد؛ پایآبله.
(قدیم): آنکه کف پایش بر اثر راه رفتن زیاد تاول زده باشد؛ پایآبله.
💡 بییاس، دل از فکر وطن بر نگرفتم تا آبلهپا گشت گهر فال سفر زد
💡 حصول آبلهپا مزد بیسر و پاییست کفیل این گهرم سعی کوه و هامون شد
💡 ای تمنا مکن از خجلت جولان آبم عمرها شد چوگهر قطرهٔ من آبلهپاست
💡 چون اشک من و دوش چکیدن چه توانکرد سرمایهٔ اول قدمم آبلهپاییست
💡 این دشت که جولانگه صد رنگ تمناست ای آبلهپایان همه خارست ببینید
💡 جهان ز آبلهپایان دل جنون دارد ز گرد عجز مگو فوج لنگ میگذرد