برترین

لغت نامه دهخدا

برترین. [ ب َ ت َ ] ( ص عالی ) بلندتر از همه خواه در مقام و خواه در جای و مکان. اعلی. بالاترین. بلندترین و عالی ترین. ( ناظم الاطباء ):
برترین یاران و نزدیکان همه
نزد او دارم همیشه اندمه.رودکی.بدان برترین نام یزدانش را
بخواند و بپالود مژگانش را.فردوسی.بدان برترین نام یزدان پاک
برخشنده خورشید و تاریک خاک.فردوسی.که مرداس نام گرانمایه بود
بداد و دهش برترین پایه بود.فردوسی.هزاران قبه عالی کشیده سربابر اندر
که کردی کمترین قبه سپهر برترین دروا.عمعق.همتی دارد چنان عالی که چرخ برترین
بافرودین پایگاه همتش دون است و پست.سوزنی.سروری رااصل و گوهر برترین سرمایه است
مردم بی اصل و بی گوهر نیابد سروری.سوزنی.چون برترین مقام ملایک برآسمان
چندین بدست دیو زبونی چرا کنیم.سعدی.- برترین سپهر؛ آسمان نهم. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

بلندتر از همه خواه در مقام و خواه در جای و مکان باترین.

جمله سازی با برترین

هر سال پس از پایان لیگ‌های فوتبال در انگلستان در میان تمامی سرمربیان این اتحادیه با راًی‌گیری برترین سرمربی سال انتخاب می‌شود.
جنید گوید از سری شنیدم که گفت شوق برترین مقام عارف بود چون متحقّق گردد اندرو و چون متحقّق گشت مشغول گردد از هرچه او را از شوق باز دارد.
گرفته است از همه اجرام‌، کیوان برترین جایی بدان ماند که قدر او بلندی داد کیوان را
جاودانه خواجه هر خواجه ای حجاج باد برترین مهتر به کهتر کهترش محتاج باد
او به عنوان دانشیار در مؤسسه فناوری فدرال زوریخ (یکی از معتبرترین دانشگاه‌های اروپا و جهان) تدریس می‌کند.
ما کانَ لِی مِنْ عِلْمٍ مرا دانش نبود و آگاهی، بِالْمَلَإِ الْأَعْلی‌ بآن جوق برترین از فریشتگان، إِذْ یَخْتَصِمُونَ (۶۹) که با یکدیگر خصومت می‌کردند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال پی ام سی فال پی ام سی استخاره کن استخاره کن فال نوستراداموس فال نوستراداموس