اجلال

کلمه اجلال به معنای «بزرگ و محترم داشتن» یا «گرامیداشت» است. این واژه به عمل یا حالتی اشاره دارد که در آن فرد یا چیزی به خاطر ویژگی‌ها، مقام، یا ارزش‌های خاص خود مورد احترام و بزرگداشت قرار می‌گیرد. اجلال می‌تواند به معنای تجلیل و ارج نهادن به شخصیت‌ها، مقام‌ها، یا حتی مفاهیم و ارزش‌ها باشد. این واژه در متون ادبی و مذهبی نیز به کار می‌رود و به توصیف حالت احترام و عظمت نسبت به افراد یا موضوعات مهم اشاره دارد. به طور کلی، اجلال مفهوم ارادت و احترام عمیق را به تصویر می‌کشد.

لغت نامه دهخدا

اجلال. [ اِ ] ( ع مص ) بزرگ داشتن. بزرگ قدر گردانیدن. تعظیم. بزرگ شمردن:
ملکا اسب تو و زرّ توو خلعت تو
بنده را نزد اخلاّ بفزوده ست اجلال.فرخی.گر اجلالش کند شاید و گرنه
نجوید برتر از حکمت جلالی.ناصرخسرو.چون ابوعلی به بخارا رسید در تعهد و تفقد و اجلال و اکرام قدر او مبالغت رفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || توانا گردانیدن. ( منتهی الارب ). || ضعیف شدن. || فَعَله من اجلالک؛ کرد آن را ازبرای تو. || ناقه جلیل بکسی دادن. ( منتهی الارب ).
اجلال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ جُل.

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع. ] (مص م. ) بزرگ و محترم داشتن، گرامی داشتن.

فرهنگ عمید

۱. بزرگ و محترم شمردن، گرامی داشتن.
۲. بزرگواری، شکوه و جلال.

فرهنگ فارسی

بزرگ ومحترم داشتن، بزرگ شمردن، گرامی داشتن، توقیر و بزرگواری
جمع جل

فرهنگ اسم ها

اسم: اجلال (پسر) (عربی) (تلفظ: ejlāl) (فارسی: اِجلال) (انگلیسی: ejlal)
معنی: بزرگ و محترم داشتن، گرامی داشتن، بزرگ داشتن، تجلیل، شوکت و جلال، بلندی مقام، کبریا و عظمت پروردگار

ویکی واژه

بزرگ و محترم داشتن، گرامی داشتن.

جمله سازی با اجلال

در تصور کاخ اجلال تو کی آید مرا کافتاب خاورش بر در بود مسماروار
این‌هنوز آغاز فر و حشمت و اجلال تو است باش تا کیوان ببوسد پایه ی ایوان تو را
ملک و ملت را زمام اندر کف اجلال ترا خنگ صرصر پوی شهلان کوب اقبال ترا
عالی‌قاپو دارای آستانه‌ای است از جنس مرمر که در تکریم و اجلال پادشاه سهم عمده‌ای دارد و عابرینی که می‌خواهند بدون شرف‌یابی به خدمت شاه برسند در آنجا به زمین می‌افتند و آستانه را می‌بوسند بنابرین همه سعی می‌کنند کفششان به آستانه نخورد وگرنه نگهبان آنان کتک جانانه‌ای می‌زند.