افضل صفت تفضیلی است که به معنای برتری و فضیلت در مقابل نقص به کار میرود. جمع آن، افضلون و افاضل است. مؤنث آن فُضْلی ̍ است و جمع آن فضلیات و فُضَل. واژه فاضل به معنای برتر در زمینههای حسب و علم و دیگر موارد، در حالت نکره به صورت واحد و جمع، مذکر و مؤنث یکسان است. اما زمانی که الف و لام به آن اضافه شود یا به صورت اضافه به کار رود، این قاعده تغییر میکند. در متون رسمی و ادبی، افضل میتواند به عنوان نمادی از احترام به کار رود. افضل بهعنوان یک واژه مقایسهای به کار میرود و معمولاً در جملات مقایسهای مورد استفاده قرار میگیرد. به یاد داشته باشید که این صفت باید از نظر جنس و تعداد با اسم مورد نظر هماهنگ باشد.
افضل
لغت نامه دهخدا
او افضل انبیاست لیکن
آمد پس از انبیا بگیهان.خاقانی.- امثال:
افضل الاعمال احمزها؛ افضل اعمال آن است که استوارتر و قوی ترست. ( یادداشت مؤلف ). از روایات است. مراد آن است که برترین اعمال سخت و مشکلترین آنهاست.
|| ( اصطلاح عروض ) نام بحری است که وزن سالم آن هشت بار متفاعلن و وزن مجزو آن شش بار متفاعلن باشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). بحرکامل. رجوع به کامل ( بحر... ) شود.
افضل. [ اَ ض َ ] ( اِخ ) لقب حکیم افضل الدین خاقانی است. ( آنندراج ) ( از غیاث اللغات ):
افضل این مصرع برجسته ندانم که که گفت
هر که شمشیر زند خطبه بنامش خوانند.خاقانی.نه افضلم تو خوانده ای ببزم خود نشانده ای
کنون ز پیش رانده ای تودانی و خدای تو.خاقانی.ای افضل ار مشاطه بکرسخن توئی
این شعر در محافل احرار کن ادا.خاقانی.آزادان را نه بیشی افضل
از آزادی دو حرف اول.خاقانی ( از آنندراج ).رجوع به خاقانی در همین لغت نامه شود.
افضل. [ اَ ض َ ] ( اِخ ) خواجه افضل الدین کشی. وی از جمله دانشمندان بود و پیوسته بلوازم افاده قیام می نمود. ( حبیب السیر ص 118 ).
افضل. [ اَ ض َ ] ( اِخ ) سید غیاث الدین بن سیدحسن. وی بمزید علم و فقاهت از اکثر سادات مشهد مقدس ممتاز و مستثنی بود و سالهای فراوان در آن ولایت بمنصب شیخ الاسلامی و فیصل قضایای شرعیه اقدام می فرمود. ( از رجال حبیب السیر ص 170 ).
افضل. [ اَ ض َ ] ( اِخ ) سید... پسرسیدنظام الدین سلطانعلی موسوی خواب بین. وی بصفت فضل و وقوف در نظم اشعار ترکی و فارسی اتصاف داشت. ( از حبیب السیر ص 206 ). و رجوع به مجالس النفائس ص 138 شود.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. برتر.
۳. بالاتر در علم یا حسب.
فرهنگ فارسی
(صفت ) ۱ - برتر فزونتر پر مایه تر. ۲ - فاضلتر بافضیلت تر. جمع: افاضل.
ابن قاضی محمد ملقب به نظام الدین
فرهنگ اسم ها
معنی: فاضل تر، برتر از دیگران در علم و هنر و اخلاق، برترین، برتر از دیگران در علم و هنر و اخلاق و مانند آنها، بالاترین
دانشنامه عمومی
جملاتی از کلمه افضل
نطق پیدا کند که انسان شد نوع افضل ز جنس حیوان شد
ظهور حق در او بر وجه اکمل شود و اندر حقایق باشد افضل
در ضمن خواجه نصیرالدین طوسی شعر زیر را در وصف بابا افضل سرودهاست.