برص

برص به یک بیماری پوستی اشاره دارد که در آن پوست فرد دچار لکه‌های سفید یا روشن می‌شود. این بیماری معمولاً به دلیل اختلال در تولید رنگدانه‌های پوست (ملانین) رخ می‌دهد. برص می‌تواند به صورت لکه‌های کوچک و بزرگ روی پوست فرد ظاهر شود که بیشتر در قسمت‌هایی از بدن مانند صورت، دست‌ها و پاها نمایان می‌شود. در برخی موارد، این لکه‌ها به تدریج بزرگ‌تر شده و در صورت عدم درمان ممکن است گسترش یابند.

این بیماری به طور عمده به دلیل اختلالات ایمنی بدن ایجاد می‌شود که در آن سیستم ایمنی بدن به اشتباه به سلول‌های رنگدانه حمله کرده و موجب از بین رفتن رنگدانه‌ها می‌شود. این بیماری می‌تواند در افراد مختلف از نظر شدت و وسعت متفاوت باشد. در برخی از افراد، برص ممکن است به تدریج و در طول زمان گسترش یابد، در حالی که در دیگران ممکن است این بیماری محدود به نواحی خاصی از بدن باقی بماند. در موارد نادر، برص ممکن است به علت عوامل ژنتیکی نیز به وجود آید.

در حال حاضر درمان قطعی برای این بیماری وجود ندارد، اما روش‌های درمانی مختلفی برای کنترل علائم آن و جلوگیری از گسترش بیماری وجود دارد. درمان‌های رایج شامل استفاده از داروهای موضعی، نوردرمانی، و در مواردی جراحی برای ترمیم پوست آسیب‌دیده است. این بیماری معمولاً خطرناک نیست، اما می‌تواند تأثیرات روانی زیادی بر فرد مبتلا بگذارد به ویژه اگر در مناطقی از بدن نمایان شود که قابل مشاهده باشند.

لغت نامه دهخدا

برص. [ ب َ ] ( ع اِ ) جانوری است کوچک که در چاه باشد. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).
برص. [ ب َ ] ( ع اِ ) ( اصطلاح پزشکی ) در نزد پزشکان سفیدی ایست که بر ظاهر پوست بدن آشکار میشود و محل خود را ژرف میسازد پس اگر در سایر اعضاء این سپیدی عارض شود بطوریکه رنگ بدن تماماًسپید گردد آنگاه این عارضه را منتشر نامند و برص سیاه بنام قوباء معروف است و آن سیاهی باشد که بر اثر سیاهی سوداوی غلیظ بر پوست بدن عارض میشود. ( کشاف اصطلاحات الفنون از بحر الجواهر ). رجوع به بَرَص شود.
برص. [ ب َ رَ ] ( ع اِ ) بیماریی است که بر پوست بدن پدید آید و جاجا سپید گردد سپیدتر از رنگ پوست. ( یادداشت مؤلف ). پیسی اندام از فساد مزاج. ( غیاث اللغات ). پیسگی. پیش. پیسی. ( زمخشری ). سلع. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). سپیدی باشد در ظاهر بدن دربعضی اعضاء. مرضی است که داغهای سیاه یا سپید بر اندام پدید آیند. ( غیاث اللغات از منتخب ):
بخت را در گلیم بایستی
این سپیدی برص که در بصر است.خاقانی.آری به داغ و درد سرانندنامزد
اینک پلنگ در برص و شیر در جذام.خاقانی.- برص ابیض؛ پیسی.
- برص اسود؛ قوبای مقشر.
- برص الاظفار؛ سپیدی که بر ناخنها افتد.
- برص دار؛ مبتلی به بیماری برص:
از سر تیغت که ماه ازوست برص دار
بر تن شیر فلک جذام برآمد.خاقانی.- برص زده؛اسلع.
- برص منتشر؛ پیسی که تمام اعضاء را فراگیرد.
|| یکی از عیبهایی که اسب بدان دچار میشود. رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 28 شود. || سپیدی زخم به شده. ( آنندراج ). سپیدی جراحت به شده ستور. ( منتهی الارب ). || ( مص ) پیس اندام شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به مفردات ابن البیطار در کلمه خلد شود.
برص. [ ب ُ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ ابرص. ( منتهی الارب ). رجوع به ابرص و بَرَص شود.
برص. [ ب ُ ] ( اِخ ) نام قریه ای میان حله و بغداد نزدیک ذی الکفل. ( سفرنامه ابن بطوطه ص 61 ).

فرهنگ معین

(بَ رَ ) [ ع. ] ( اِ. ) پیسی، پیسگی، کک و سفیدی که در بدن ظاهر شود.

فرهنگ عمید

پیسی، لک وپیس، لکه های سفیدی که روی پوست بدن ایجاد می شود، نوعی بیماری پوستی که با سفید شدن یا بی رنگ شدن قسمتی از پوست بدن و پررنگ شدن قسمت های اطراف آن مشخص می شود.

فرهنگ فارسی

پیسی، لک و پیس، لکه های سفید روی پوست
( اسم ) پیسی پیسگی.
نام قریه ای میان حله و بغداد نزدیک ذی الکفل.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَبْرَصَ: کسی که دچار برص شده و پیسی ( که یک بیماری پوستی است ) گرفته
تکرار در قرآن: ۲(بار)
پیسی. مرضی است جلدی که رنگ قسمتهائی از بدن سفید می‏گردد، به اذن خدا کور مادرزاد و شخص بَرَص زده را شفا می‏دهیم و مردگان را زنده می‏کنیم. اَبْرَصَ وصف برص است.

ویکی واژه

پیسی، پیسگی، کک و سفیدی که در بدن ظاهر شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال چای فال چای فال تاروت فال تاروت فال راز فال راز