کلمه برائت در زبان فارسی و عربی به معنای تبرئه، پاکی، و آزادسازی از اتهام یا گناه است. این واژه از ریشه برأ به معنای پاک کردن گرفته شده و در زمینههای مختلف، به ویژه در متون دینی و حقوقی، کاربرد دارد.
کاربرد در متون دینی:
در متون اسلامی، برائت به معنای تبرئه از گناه و ناپاکی است، این مفهوم در قرآن و احادیث به معنای پاکی و بیگناهی در برابر خداوند و دیگران به کار میرود. یکی از مهمترین جنبههای این مفهوم در دین اسلام، برائت از مشرکان و دشمنان دین است. به عبارت سادهتر، مسلمانان در برخی مناسک دینی، مانند حج، بر این موضوع تأکید دارند که باید از کسانی که به خداوند ایمان ندارند یا با دین اسلام دشمنی میکنند، جدا شوند. این جدا شدن به معنای ابراز عدم پذیرش اعتقادات آنها و حفظ پاکی ایمان مسلمانان است.
کاربرد حقوقی:
در حقوق، این اصطلاح به معنای تبرئه متهم از اتهامات مطرح شده علیه او است. در این زمینه، این مفهوم به معنای اثبات بیگناهی فرد در دادگاه و آزادسازی او از مجازاتهای احتمالی است. در نظامهای حقوقی، برائت میتواند به عنوان یک حق برای متهمان در نظر گرفته شود، به این معنا که هر فردی تا زمانی که جرم او ثابت نشده باشد، بیگناه محسوب میشود.
اصل برائت یا فرض برائت یا اصالة البرائة بر اساس ماده ۱۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر بیان میدارد: «"هر شخصی" که متهم به ارتکاب یک جرم کیفری میشود حق دارد که بیگناه فرض شود مگر اینکه تقصیرش، مطابق قانون در یک دادگاه علنی که در آن تمامی تضمینهای لازم برای دفاع پیشبینیشده باشد، ثابت شود.»
در ۱۵ ژوئیه ۱۸۵۲ نیز در یزد، حکاکی به نام علی اکبر را به جرم بابی بودن دستگیر کردند و چون از اعلام برائت از بابیگری سر باز زد او را به توپ بستند.
پس بر بالایی شد و آواز داد که همه اهل گوشک بشنودند و کس او را ندید که: «داروی مارگزیده نزدیک سیاح محبوس است». زود او را آنجا آوردند و پیش امیر بردند. نخست حال خود بازنمود، وانگاه پسر را علاج کرد و اثر صحبت پدید آمد و برائت ساحت و نزاهت جانب او از آن حوالت رای امیر را معلوم شد. صلتی گران فرمود و مثال داد تا به عوض او زرگر را بر دار کردند.
برائت عقلی، عبارت است از اینکه به حکم عقل؛ مکلّف در مقام عمل هیچ وظیفهای در قبال انجام تکلیف مشکوک، بعد از تحقیق و دست نیافتن به دلیل، ندارد و این برائت بر اساس قاعده عقلی قبح عقاب بلا بیان میباشد؛ زیرا به حکم عقل کیفر کردن کسی که بیان و دلیلی به وی در مورد تکلیفی نرسیده باشد، زشت و ناپسند است، پس مکلف مؤاخذه و عقاب نمیشود.