بخشودن

بخشودن در لغت به معنی گذشت کردن، عفو نمودن و چشم‌پوشی از خطا یا تقصیر دیگران است. این واژه از ریشه‌ی «بخشش» گرفته شده و در اصل به معنای دادن، عطا کردن و واگذار کردن بوده است. با گذر زمان، این معنا در حوزه‌ی اخلاقی و انسانی گسترش یافته و «بخشودن» به مفهوم گذشت از گناه، خطا یا حق شخصی به کار رفته است.

در مفهوم اخلاقی و دینی، بخشودن از والاترین صفات انسانی شمرده می‌شود. کسی که می‌بخشد، کینه و خشم را کنار می‌گذارد و با آرامش و بزرگواری از خطای دیگران درمی‌گذرد. در دین اسلام و دیگر ادیان الهی، عفو و گذشت از ویژگی‌های الهی دانسته شده و انسان‌ها به پیروی از آن توصیه شده‌اند.

در کاربرد روزمره، بخشودن می‌تواند به معنی گذشت از گناه، خطا، بدهی یا جرم باشد. برای مثال، ممکن است کسی بدهی فردی را ببخشد یا از خطای او بگذرد. این واژه نشانه‌ی مهربانی، انسان‌دوستی و بزرگی روح است و در روابط اجتماعی، موجب آرامش، دوستی و همدلی میان انسان‌ها می‌شود.

لغت نامه دهخدا

بخشودن. [ ب َ دَ ] ( مص ) رحم و شفقت کردن. ( برهان قاطع ). شفقت آوردن. ( شرفنامه منیری ). رحم کردن. ( غیاث اللغات ) ( فرهنگ رشیدی ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). ترحم. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( دهار ). رحمة. رحم. ( تاج المصادر بیهقی )( منتهی الارب ). حنان. رحم. مرحمة. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). مهربانی کردن. احناء. ( مجمل اللغة ازمؤلف ). رحمت آوردن. ترحم کردن. رحمت کردن. رأفت کردن. حَن. اَوییَت. اویه. مأوات. ( یادداشت مؤلف ): پس بهرام گفت من شما را راستگوی میدانم بدانچ گفتید از مذهب یزدگرد که با من چنان کرد از مذهب او آگاه شدم و برین رعیت ببخشودم. ( تاریخ طبری ).
چو بیچاره گشتند و فریاد جستند
برایشان ببخشود یزدان کرکر.دقیقی.ترا ایزد از دست او رسته کرد
ببخشود و رای تو پیوسته کرد.فردوسی.کجا او ببخشود و دل نرم کرد
سر کینه خود پرآزرم کرد.فردوسی.نگاری بر کفم دادی که چون آواش بشنودم
بر آن کس کاین نگار از کف او گم شد ببخشودم.فرخی ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 417 ).بسی گشت در خاک زنهارخواه
ببخشید خون و ببخشود شاه.( گرشاسب نامه ).چو بر خزانه ببخشود و مالها بخشید
نماند کس که بر آن کس ببایدش بخشود.مسعودسعد.از تو بخشودن است و بخشیدن
وز من افتادن است و شخشیدن.سنایی.بوسه ای خواستم نبخشیدی
لابه ها کردم و نبخشودی.انوری.مرغان و ماهی در وطن آسوده اند الاّ که من
بر من جهانی مرد و زن بخشوده اند الا که تو.خاقانی.دشمنان چون بر غمم بخشوده اند
بر سر دشمن روان خواهم فشاند.خاقانی.کوه غم بر جانم و گردون نبخشاید مرا
کاین غم ار بر کوه بودی من برو بخشودمی.خاقانی.بر آن حمال کوه افکن ببخشود
بسر زانو بزانو کوه پیمود.نظامی.از بس که نمود نوحه سازی
بخشود دلم بر آن نیازی.نظامی.ببخشود بر حال مسکین مرد
فروخورد خشم سخنهای سرد.سعدی ( بوستان ).خبیثی که بر کس ترحم نکرد
ببخشود بر وی دل نیکمرد.سعدی ( بوستان ).

فرهنگ معین

(بَ دَ ) (مص ل. ) ۱ - رحم کردن. ۲ - بخشیدن.

فرهنگ عمید

از گناه کسی درگذشتن، عفو کردن، گذشت کردن.

فرهنگ فارسی

عفوکردن، از گناه کسی در گذشتن بخشایش:، درگذشتن از گناه کسی، بخشاینده: رحم کننده، عفوکرده شده
( بخشود بخشاید خواهد بخشود بخشایش ) ( مصدر ) ۱ - رحم کردن شفقت کردن. ۲ - بخشیدن.

ویکی واژه

کنش بخشاییدن و عفو کردن همي داد مژده يكي را دگر / كه بخشود بر بيگنه دادگر. «فردوسی»
رحم کردن، ترحم کردن، دلسوزاندن.
بخشیدن.

جمله سازی با بخشودن

افسون‌های نابخشودنی (جادوهای نابخشودنی و طلسم‌های نا بخشودنی) از افسون‌ها در سری کتاب‌های هری پاتر است.
بهترین کارها بخشیدن و بخشودن است همت و رای تو سال و ماه آن و این کنند
همه امید به بخشودن و بخشیدنِ توست فضلِ تو کم نکند حصّه ی بخشایشِ من
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پاداش
پاداش
بازگشت
بازگشت
چهارپایان
چهارپایان
افراهیم
افراهیم