باز زدن

واژه‌ی «باز زدن» در فارسی معمولاً به معنای رد کردن، قبول نکردن یا منصرف شدن از کاری به کار می‌رود. زمانی که کسی پیشنهادی را باز می‌زند، یعنی آن را نمی‌پذیرد یا از انجام آن صرف‌نظر می‌کند. این واژه در مکالمات روزمره و متون ادبی کاربرد زیادی دارد و اغلب نشان‌دهنده‌ی تصمیم آگاهانه فرد برای نپذیرفتن یک موضوع یا گزینه است.

استفاده از این واژه در ادبیات و نوشتار رسمی نیز رایج است و به صورت استعاری نشان‌دهنده‌ی دست کشیدن از یک فرصت، هدف یا خواسته است. نویسندگان و شاعران با این اصطلاح می‌توانند به راحتی احساسات مانند تردید، مقاومت در برابر وسوسه‌ها یا انتخاب مسیر دشوار را به تصویر بکشند. به این ترتیب، واژه‌ی باز زدن نه تنها عملی بلکه نمادی از تصمیم و اراده فرد نیز محسوب می‌شود.

در زندگی روزمره، این مفهوم می‌تواند در زمینه‌های مختلف دیده شود، از جمله رد کردن پیشنهادی برای خرید، منصرف شدن از یک تصمیم کاری یا حتی دوری از عادت‌های ناسالم. این واژه به فرد امکان می‌دهد که کنترل و اختیار خود بر انتخاب‌ها را نشان دهد و نشانگر اراده، هوشیاری و توانایی تشخیص مسیر درست باشد. به طور کلی، «باز زدن» مفهومی است که هم جنبه‌ی عملی دارد و هم جنبه‌ی اخلاقی و معنوی.

لغت نامه دهخدا

باززدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) راندن. دور کردن: روا نداریم که مهتری [ منوچهربن قابوس ] درخواهد که با ما [ مسعود ] دوستی پیوندد و ما او را باززنیم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 132 ). || منعکردن. متوقف ساختن: ببغداد اندر شد [ ابومسلم خراسانی ] چون بمیدان برسید سپاه او را بمیدان بداشتند چون بحجاب برسید خواص او را باززدند و گفتندبنشینید و بومسلم را تنها جداگانه بارداد. ( تاریخ سیستان ). || رد کردن. نپذیرفتن: چشم وی بر خطی افتاد که نوشته بود که خدا را بنده ای است که سیصد هزار سال خدا را عبادت کند و عاقبت او را باززنند بر وی و او را ابلیس نام کنند. ( قصص الانبیاء ص 8 ). شفیع من بتو بزرگتر از آن است که باز توان زد. ( نوروزنامه ). گفت و ما شفیعک الذی لایُرَد، گفت: کدام است این شفیع تو که باز نتوان زد. ( نوروزنامه ). || مضایقه کردن. دریغ داشتن: امیر [ مسعود] گفت: ما سوگندان ترا [ خواجه احمد حسن ] کفاره فرمائیم ما را ازین باز نباید زد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 146 ). || فرار کردن. گریختن. || برگشتن. عاصی شدن. طغیان کردن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(زَ دَ ) (مص م. ) کنار زدن، عقب زدن.

فرهنگ فارسی

دور کردن راندن

ویکی واژه

کنار زدن، عقب زدن.

جمله سازی با باز زدن

بزرگ‌ترین پادشاه این دوره آشور-ناصیر-پال دوم است که توانست مرزهای آشور را تا حدود پادشاهی تیگلت پیلسر یکم گسترش بدهد.اگر چه آشور در این دروه نیرومندترین حکومت باختر آسیا بود اما پس از مدتی قومی شمالی (ساکن ارمنستان کنونی) بر دولت آشور قیام کردند و دولت آرارات یا وان را پایه‌گذاری کردند، پس از این شورش اقوام دیگر تحت حکومت آشور از اطاعت دولت آشور سرباز زدند.