باد دادن

باد دادِن کنایه از داشتن مشکل اخلاقی؛ پایدار نبودن به فرائض اخلاقی

معنی: جامه های پشمینه و موئینه را بمعرض هوای آزاد گستردن تا بیدها بمیرد و غله ٔ تر را برای منع از کپک زدن و خشکیدن و زوال رطوبت
- باد دادن خرمن و جز آن؛ با افشاندن کاه را از گندم و جو جدا کردن، پیش زدن، پاتی کردن، نَسْف
- پنبه ٔ لحاف کهنه باد دادن؛ کنایه از به پدران مرده ٔ خود افتخار کردن
انگلیسی: weather, winnow, wind
مرتبط: در معرض هوا گذاشتن، تحمل یا برگزار کردن، غربال کردن، پاک کردن، بوجاری کردن، باد افشان کردن، افشاندن

لغت نامه دهخدا

باد دادن. [ دا دَ ] ( مص مرکب ) جامه های پشمینه و موئینه را بمعرض هوای آزاد گستردن تا بیدها بمیرد و غله تر را برای منع از کپک زدن و خشکیدن و زوال رطوبت. رجوع به باد خوردن شود.
- باد دادن خرمن و جز آن؛ با افشاندن کاه را از گندم و جو جدا کردن. پیش زدن. پاتی کردن. نَسْف.

فرهنگ معین

(دَ ) (مص م. ) ۱ - از دست دادن، از دست رفتن. ۲ - در معرض باد گذاشتن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - در معرض باد گذاشتن: پس از کوبیدن خرمن را باد میدهند. ۲ - نیست و نابود کردن از دست دادن تلف کردن از کف دادن امری یا چیزی را بدون اخذ نتیجه.

ویکی واژه

از دست دادن، از دست رفتن.
در معرض باد گذاشتن.

جملاتی از کلمه باد دادن

نه فرخ شد نهاد نو نهادن ره و رسم کهن بر باد دادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم