باد دادِن کنایه از داشتن مشکل اخلاقی؛ پایدار نبودن به فرائض اخلاقی
معنی: جامه های پشمینه و موئینه را بمعرض هوای آزاد گستردن تا بیدها بمیرد و غله ٔ تر را برای منع از کپک زدن و خشکیدن و زوال رطوبت
- باد دادن خرمن و جز آن؛ با افشاندن کاه را از گندم و جو جدا کردن، پیش زدن، پاتی کردن، نَسْف
- پنبه ٔ لحاف کهنه باد دادن؛ کنایه از به پدران مرده ٔ خود افتخار کردن
انگلیسی: weather, winnow, wind
مرتبط: در معرض هوا گذاشتن، تحمل یا برگزار کردن، غربال کردن، پاک کردن، بوجاری کردن، باد افشان کردن، افشاندن