ایدری

لغت نامه دهخدا

ایدری. [دَ ] ( ص نسبی ) اینجایی. ( ناظم الاطباء ):
مرا گفت کاینجا غریبست جانت
بدو کن عنایت که تنت ایدریست.ناصرخسرو ( دیوان چ تهران ص 59 ).جان من تا ز تست آنجایی
من کجا ایدری توانم شد.خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 748 ).|| اینجهانی. دنیوی. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

( ~. ) (ص نسب. ) ۱ - اینجایی. ۲ - این جهانی، دنیوی.

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱ - اینجایی.۲ - این جهانیدنیوی.
اینجایی

جمله سازی با ایدری

💡 کایدریغا این سلیمان را بساط سلطنت می رود بر باد و کام اهرمن گردد روا

💡 راینهارت هایدریش از عوامل اصلی هولوکاست و معروف به قصاب پراگ از ۱۹۳۲ اولین رئیس اس دی بود.

💡 او به همراه راینهارت هایدریش، قوانین و مقرراتی را وضع کردند تا آینزاتس‌گروپن بتواند ارتش را همراهی نموده و نسبت به کشتار یهودیان شوروی اقدام کنند.

💡 نعمت بدخواه ناپاینده زان شد کایدری است بی مدد باشد بلی نرگس که نرگسدان دهد

💡 بیم در هند است همواره اگر تو ایدری گرچه تو در هند باشی امر تو ایدر بود

💡 وی در نوامبر ۱۹۳۹ به شهر کونیگسبرگ فرستاده شد تا بر روند نابودی زندانیان سیاسی لهستانی که توسط آینزاتس‌گروپن دستگیر شده بودند نظارت کند. راش خود شخصاً بر اعدام‌ها نظارت می‌کرد. این اعدام‌ها بیشتر در جنگل‌ها رخ می‌داد. در زمستان ۱۹۳۹–۴۰ وی با تأیید راینهارد هایدریش اردوگاه کار اجباری زولداو را راه‌اندازی کرد.

افتخار یعنی چه؟
افتخار یعنی چه؟
میسترس یعنی چه؟
میسترس یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز